۱۳۹۲ تیر ۹, یکشنبه

خزه‌هایی که درختان را خفه می‌کنند+ تصاویر جالب آنها

مجموعه جدید منتشر شده یک عکاس علمی،‌ تصاویری از انواع مختلف خزه‌ را به نمایش می‌گذارند که درختان را خفه کرده و شاخه‌ها را به لایه سبزرنگ اسفنجی ضخیم تبدیل می‌کنند.



به گزارش سرویس علمی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، این عکاس موفق شد تصویر نزدیکی را از این خزه‌ها تهیه کند که تفاوت‌های عمده در الگو، رنگ و بافت خزه‌های سراسر جهان نشان می‌دهد.



برگ‌های ساده و ریز این درختان در اشکال و اندازه‌های مختلف ظاهر می‌شوند و تعدادی از آن ‌ها حتی دارای رنگ قهوه‌ای طلایی هستند.



برگ‌های مینیاتوری به دور هم جمع می‌شوند و از یک فاصله رنگ درخت را از قهوه‌ای به سبز تغییر می‌دهند.



وارن کروپسا برای بیش از 20 سال عکاس طبیعت است و توانسته این تصاویر زیبا را شکار کند.



خزه ماهیتا به محیطی مرطوب نیاز دارد و در محیط‌های خشک کمتر ظاهر می‌شود.









تصاویری از خزه‌هایی که درختان را خفه می‌کنند









تصاویری از خزه‌هایی که درختان را خفه می‌کنند









تصاویری از خزه‌هایی که درختان را خفه می‌کنند









تصاویری از خزه‌هایی که درختان را خفه می‌کنند









تصاویری از خزه‌هایی که درختان را خفه می‌کنند









تصاویری از خزه‌هایی که درختان را خفه می‌کنند









تصاویری از خزه‌هایی که درختان را خفه می‌کنند









تصاویری از خزه‌هایی که درختان را خفه می‌کنند









تصاویری از خزه‌هایی که درختان را خفه می‌کنند









تصاویری از خزه‌هایی که درختان را خفه می‌کنند









تصاویری از خزه‌هایی که درختان را خفه می‌کنند









تصاویری از خزه‌هایی که درختان را خفه می‌کنند









تصاویری از خزه‌هایی که درختان را خفه می‌کنند









تصاویری از خزه‌هایی که درختان را خفه می‌کنند









تصاویری از خزه‌هایی که درختان را خفه می‌کنند






ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum61/thread52276.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


تلفن همراهی که فقط با تشخیص چهره، شماره‌گیری می‌کند

محققان چینی طرح مفهومی از دستگاه تلفن با قابلیت تشخیص چهره ارائه کرده‌اند که امکان برقراری تماس بدون نیاز به شماره گیری را برای سالمندان فراهم می‌کند.



به گزارش سرویس فناوری خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، طرح مفهومی Elderly e Phone برای سالمندان یا افراد دچار معلولیت طراحی شده و از طریق تشخیص چهره اقدام به شماره‌گیری می‌کند.



در ابتدا باید نام و شماره تلفن افراد به همراه تصویری از آنها در بانک داده های تلفن ذخیره سازی شود؛ سپس کاربر می تواند با استفاده از دفترچه تلفن تصویری و گرفتن تصویریاب گوشی بر روی عکس فرد مورد نظر، تنها با فشار دادن کلید ok اقدام به برقراری تماس کند.



طرح تلفن با قابلیت تشخیص چهره توسط پروفسور «دای یونتینگ» با همکاری گروهی از دانشجویان دانشگاه East China Normal ارائه شده است.



طرح مفهومی Elderly e Phone به مرحله دوم رقابت طراحی red dot award 2013 راه یافته است.









تشخیص چهره برای برقراری تماس تلفنی









طرح مفهومی Elderly e Phone









استفاده از دفترچه تلفن تصویری برای شماره گیری آسان






ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum363/thread52275.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


وهابی‎ها و تبرک به قبر پیامبر اکرم (ص)

با مطالعه روایات کتب معتبر اهل تسنن درمی یابیم که بر خلاف نظر وهابی‎ها، تبرک جستن به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) هیچ منافاتی با توحید ندارد و اگر فقط به عنوان تبرک این اعمال انجام شود، هیچ نوع شرکی را به همراه نخواهد آورد.





وهابی‎ها و تبرک به قبر پیامبر اکرم

از جمله مواردی که وهابی‏‌ها به مسلمانان، علی‏ الخصوص شیعیان ایراد می‏‌گیرند و نسبت به آن حساس هستند، آداب روضه منوره و حرم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از هنگام ورود به حرم، کیفیت ایستادن، تبرک جستن به قبر و یا ستون‏‌ها، منبر و ... می‏‌باشد.صنعانی که از وهابیون می‏‌باشد می‏‌گوید: طواف قبور و تبرک و دست کشیدن یا لمس اعضای دیگر به قبور پیامبر و اهل‌‏بیت شرک است و این اعمال، مانند افعال جاهلیت برای بت‌ها می‏‌باشد.(1)

وهابی‏‌ها در نامه‌‏ای که به «شیخ الرکب المغربی» نوشتند، بیان کرده‌‏اند که:تعظیم قبور انبیاء و اولیاء از موارد شرک و عبادت بت‏‌ها محسوب می‌شود.(2) برای پاسخ به این شبهه و اتهام وارده به مسلمانان، علی‌‏الخصوص شیعیان ذکر چند نکته لازم است:

1- تعظیم و احترام به قبور انبیاء و اولیاء از مصادیق بزرگداشت و تعظیم شعائر الهی است:«و من یعظم شعائر الله فانّها من تقوی القلوب»؛ و هر کس شعایر الهی را بزرگ شمارد، همانا که آن از پرهیزگاری دل‏هاست.(3)هیچ دلیلی بر تحریم تعظیم قبور وجود ندارد. مگر این که برخی اعمال در آنجا انجام شود و نیّت عبادت بر آن حمل شود مانند: سجده بر قبور، نماز خواندن بر آنها و هر نوع احترامی که به قصد عبادت باشد نه صرفاً احترام و محبت.

2- باید به این نکته توجه داشت که هر تعظیم و خضوعی عبادت نیست و موجب شرک نمی‌‏شود و حرام نیست.

هیچ دلیلی بر تحریم تعظیم قبور انبیا و اولیا وجود ندارد. مگر این که برخی اعمال در آنجا انجام شود و نیّت عبادت بر آن حمل شود مانند: سجده بر قبور، نماز خواندن بر آنها و هر نوع احترامی که به قصد عبادت باشد نه صرفاً احترام و محبت.بلکه آن خضوع و تعظیمی عبادت شمرده می‌‏شود که در برابر فردی که برای او مقام الوهیت قائل است و او را خدا می‏‌داند، شرک است. در مقاله گذشته اشاره کردیم که عبادت چه معنایی دارد و در چه صورت، عملی عبادت محسوب می‌‏شود. در غیر این صورت احترام و تعظیم در مقابل والدین، بزرگان و اساتید و امیران همه باید عبادت و در نتیجه شرک محسوب شوند.

پس احترام و تعظیم در برابر کسی که خدا او را بزرگ قرار داده، مانند انبیاء، اولیاء، علما و صالحین، عبادت نیست، بلکه چون خداوند آنها را بزرگ شمرده ما نیز او را بزرگ می‏‌شماریم در نتیجه این کار به نوعی تعظیم و بزرگداشت خداوند است. مانند احترام به پدر و مادر، احترام و تعظیم به کعبه، مسجدالحرام، رکن، مقام، عرفات و نظایر آنها، همه اینها به اعتبار انتساب به خداوند محترم هستند. و همین‏‌طور است احترام و تعظیم پیامبران و اولیاء و صالحان، همان‏طور که در زمان حیاتشان شرک نیست بلکه از نظر آیات و روایات پسندیده است و در حال ممات و پس از مرگ هم تعظیم و تکریم ایشان دارای فضیلت است زیرا حرمت آنها با مرگشان از بین نمی‏‌رود.

مالک در مناظره‌‏ای که با منصور دوانیقی در حرم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) داشت گفت:«انّ حُرمة النبی میتاً کحرمته حیّاً؛ احترام پیامبر بعد از وفات، همانند احترام او در حال حیات است.(4)جمله فوق به بحث توسل و حیات برزخی رسول خدا دلالت دارد و وهابی‏‌ها می‌‎گویند که:ما اعتقاد داریم که پیامبر در قبر، از حیات برزخی بالاتر از شهدا که قرآن به آن تصریح نمود، برخوردار است، زیرا آن حضرت از شهیدان، افضل است.(5)

پس با توجه به حقایق مربوط به حیات رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و لزوم احترام به آن حضرت، مکانی که در برگیرنده جسد انبیاء و اولیاست یعنی قبور آنان نیز در خور احترام و تکریم است و این احترام و اظهار محبت‏‌ها نظیر بوسیدن و دست کشیدن به قبور و مانند آن، عبادت آنها یا عبادت سنگ‌‎ها نیست و این اماکن به جهت این که مدفن انبیاء و اولیاء است شرف و حرمت پیدا کرده‌‏اند. و در خور تکریم می‏‌باشند. همانطور که جلد قرآن از هر جنسی که باشد، به علت مجاورت با قرآن باید محترم باشد و نباید آن را نجس نمود، چون توهین به قرآن محسوب می‎شود.

احترام و تعظیم در برابر کسی که خدا او را بزرگ قرار داده، مانند انبیاء، اولیاء، علما و صالحین، عبادت نیست، بلکه چون خداوند آنها را بزرگ شمرده ما نیز او را بزرگ می‌‏شماریم در نتیجه این کار به نوعی تعظیم و بزرگداشت خداوند است. آیا کسی احترام به مقام ابراهیم و تعظیم حجرالاسود و یا طواف کعبه را، عبادت سنگ‏‌ها، و آن اماکن می‏‌داند؟

3 - تمام این امور از قبیل: طواف، لمس منبر و قبر و دیوار و ... به قصد تبرک انجام می‏ شود و در روایات اهل تسنن و تشیع و تاریخ وارد شده است که در صدر اسلام، مسلمانان به آبی که پیامبر با آن، دست خود را می‌‏شست یا مویی که از پیامبر ریخته می‏‌شد و یا به آب دهان آن حضرت تبرک می‌‏جستند. برای نمونه به بعضی از این موارد اشاره می‏‌کنیم:

- در سیره حلبیه آمده است:عروة بن مسعود ثقفی در سال صلح حدیبیه نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ایستاده بود، ناگهان دید که اصحاب ایشان به خاطر تبرک جستن به آبی که پیامبر با آن وضو می‌‏گرفت و یا دست خود را می‏‌شست، بر هم سبقت گرفته و نزدیک بود برای دستیابی به آن آب، یکدیگر را بکشند و همین کار را با آب دهان حضرت انجام می‏‌دادند و نیز مویی از حضرت نمی‌‏افتاد مگر این که اصحاب آن را می‏‌گرفتند.(6)

- بخاری در باب صفة البنی(صلی‏الله علیه و آله) از ابی‌جحیفه نقل می‏‌کند:پیامبر در سفری به سوی وادی بطحاء (بیابان مکه) از منزل خارج شد، هنگام نماز، وضو گرفت و دو رکعت نماز ظهر و دو رکعت نماز عصر بجا آورد - تا آنجا که می‏‌گوید- آنگاه مردم، دست آن حضرت را گرفته و به صورتشان می‏‌مالیدند.راوی می‏‌گوید: من نیز دست پیامبر را گرفته و به صورت خود می‏مالیدم که دست حضرت از برف خنک‏تر و از مشک‏ خوش‏بو‏تر بود.

بخاری در پایان این باب، از همین راوی نقل می‌‏کند: بلال، باقی مانده آب وضوی رسول خدا را برای مردم آورد و آنان از آن آب تبرک نمودند.(7) بخاری در باب استعمال فضل وضوء‏الناس، از ابی جحیفه نقل می‏‌کند: همراه رسول خدا در مسافرت بودیم، حضرت وضو گرفت و مردم از آب باقی مانده وضوی ایشان، می‌‏گرفتند و به خود می‌‏مالیدند.(8)

مالک در مناظره‏ای که با منصور دوانیقی در حرم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) داشت گفت:«انّ حُرمة النبی میتاً کحرمته حیّاً؛ احترام پیامبر بعد از وفات، همانند احترام او در حال حیات است.مانند این روایت را بخاری در صحیح خود، «کتاب الصلاة» نیز آورده است و گفته است که مردم خود را به وضوی حضرت، مسح می‏‌کردند.(9)و قسطلانی گفته است که از این عبارت، جواز تبرک جستن به چیزی که جسد صالحان را لمس کرده استنباط می‌شود.(10)

- مسلم در کتاب الصلاة از ابی جحیفه نقل می‏‌کند:پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) را در بیابان مکه ملاقات نمودم... وقتی بلال آب وضوی حضرت را آورد، مردم می‌‏شتافتند؛ بعضی به آب وضو می‌‏رسیدند و برخی نیز به دیگران، رطوبت آن آب را می‌‏رساندند و قطره‌‏هایی از آن را بر آنها می‌‏پاشیدند. و در حدیثی دیگر به همین صورت نقل می‌‏کند و می‏‌گوید: اگر کسی به آب نمی‏‌رسید، از رطوبت آب دست رفیقش می‏‌گرفت و به خود می‌‏مالید. نووی گوید: در این باب است، تبرک جستن به آثار صالحان و استفاده کردن باقی مانده آب وضو و غذای او و نوشیدنی‌‏ها و لباس‏هایشان است.(11)- در جریان فتح مکه، داستان تبرک به وضوی پیغمبر(صلی الله علیه و آله) و سبقت گرفتن بر هم و نگاه نمودن ابوسفیان به این منظره و تعجب از آن، معروف است، که در کتاب‏‌های تاریخی ذکر شده است.

تبرک جستن به منبر پیامبر

سمهودی در آداب روضه منوره و حرم پیغمبر(صلی الله علیه و آله) می‏‌نویسد:یکی از آداب روضه منوره و حرم پیامبر اینست که نزد منبر شریف حضرت آمده و بایستد و خدا را بخواند و او را به خاطر این که در کارش آسانی قرار داده، حمد و سپاس گوید و بر رسول خدا درود فرستد و همه نیکی‏‌ها را از خدا بخواهد و به او پناه برد، همان‏طور که ابن عساکر گفته است.

در ادامه آن اقشهری می‏‌گوید: مردانی از اصحاب رسول خدا را دیدم وقتی که در مسجد (پیامبر) بودند مانند رسول خدا قُبه جلو منبر گرفته و رو به قبله ایستادند و دعا خواندند.- عیاض در کتاب الشفاء از ابی‏ قسط و عتبی می‌‏نویسد:اصحاب رسول خدا همواره وقتی که در مسجد (پیامبر) بودند، قبّه منبر را که به سمت قبر بود، با دستان خود می‏‌گرفتند و رو به قبله دعا می‌‏کردند.(12)

- ابوبکر اثرم می‏‌گوید: به ابوعبدالله (احمد بن حنبل) گفتم:آیا لمس و مسح کردن قبر پیامبر جایز است؟ گفت: نمی‌‏دانم. گفتم: منبر چطور؟ گفت: آری، در این باره روایتی است که آن را از ابن ابی فدیک از ابن ابی ذئب از ابن عمر نقل می‏‌کنند که او (ابن عمر) منبر را مسح می‏‌کرد.(13) - در فصلی از کتاب شرح الکبیر چنین آمده است که می‌‏گوید: در باره مسح کردن منبر، روایتی وارد شده است که آن را ابراهیم بن عبدالله بن عبدالقاری نقل کرده و در آن آمده که او، ابن عمر را دید که به جایگاه نشستن پیامبر روی منبر، دست گذاشت، سپس دستش را بر صورت نهاد.(14)

نتیجه‎:

با مطالعه این روایات که از کتب معتبر اهل تسنن استخراج شده دریافتیم که:

1- بر خلاف نظر وهابی‎ها، تبرک جستن به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) هیچ منافاتی با توحید ندارد و اگر فقط به عنوان تبرک این اعمال انجام شود، هیچ نوع شرکی را به همراه نخواهد آورد. و مسلم است که هیچ مسلمانی رسول خدا(صلی الله علیه و اله) را با دیدی غیر از نگاه پیامبری نمی‌نگرد و اگر این همه محترم است به جهت پیامبری ایشان است و این که مورد رضایت خدای متعال می‌باشد.

2- این روایات از منابع اهل تسنن استخراج شده است و اگر فردی از این فرقه، به این روایات عامل نباشد دچار تفریط شده است و کسی نمی تواند شیعیان را متهم نماید که این افکار و اعتقادات مختص به شیعیان است.

3- این مسئله واقعیتی است که باید به آن توجه نمود که اگر تبرک به آب وضو و آبی که روی دست پیامبر ریخته می‌‏شد و موی پیغمبر جایز نبود؛ یقینا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در زمان حیات خود مردم را از این اعمال نهی می‎فرمود.

4- قهراً تبرک به قبری که همه جسم پیامبر را در برگرفته است نیز باید جایز باشد، چون معیار در تبرک چیزی است که به پیغمبر وابسته بوده و به بدن مطهر و مبارک آن حضرت به نوعی چسبیده و مرتبط بوده است، مانند لباس و مو و نظایر آن و با توجه به این که قبر در برگیرنده بدن مطهر آن حضرت است، خصوصاً با توجه به این که خود وهابی‏‌ها می‏‌گویند که پیغمبر در قبر به گونه‌‏ای است که احساس دارد... پس تبرک جستن به قبر، چه با مالیدن دست باشد و چه بوسیدن و چه طواف در اطراف آن، اینها تبرک به بدن پیغمبر است نه عبادت آن حضرت و یا سنگ، آجر و ... .



منابع

1- کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب، سیدمحسن امین، ص 341 .

2- کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب، سیدمحسن امین، ص‏341 .

3- حج/32 .

4- تببین باورهای شیعی، ج 3، ص 61 .

5- رسائل الهدیّة السّنیّه، ص 41 به نقل از کشف الارتیارب، ص 110 .

6- سیره حلبیه، ج3، ص 15 .

7- صحیح بخاری، ج4، ص229- 231.

8- صحیح نجاری، ج1، ص 58- 59 .

9- صحیح بخاری، ج1، ص 134 .

10- ارشاد الساری، ج1، ص 467 .

11- صحیح مسلم با شرح نووی، ج4، ص 218- 220 .

12- وفاء الوفا، علی بن عبدالله سمهودی، ج4، ص 1401 .

13- وفاء الوفا، ج4، ص 1403 .

14- عبدالرحمان بن قدامه، الشرح الکبیر، ج 3، ص 496 .

پایگاه پژوهشی تخصصی وهابیت شناسی





ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum55/thread52274.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


نامه حضرت آيت‌الله مکارم شيرازي به شيخ الازهر درباره سوريه







بسمه تعالي



شيخ احمد الطيب شيخ الازهر شريف سلام عليکم و رحمة‌الله



بيانيه اخير شما در ارتباط با اوضاع سوريه که در برخي از خبرگزاري‌هاي عربي پخش شد ، خوانديم و ضروري ديديم که از مضامين والاي آن که تاکيد بر وحدت اسلامي داشت و با روش ما که فتوا به حرمت هرگونه اهانت به مقدسات اهل سنت داديم ، هماهنگي کامل دارد ، تشکر کنيم.



همچنين از سخنان شما که تاکيد بر برنينگيختن دشمني و کينه بين مذاهب مختلف اسلامي بود ، تشکر مي‌کنيم.



اما در بيانيه اخير شما نکاتي وجود دارد که ضروري ديديم به آنها اشاره شود تا کامل‌ شود و حقيقت اوضاع موجود سوريه ، بر همگان روشن شود.



فرموديد: سوريه صحنه يک نمايش بيهوده براي جنگي است که عده‌اي مي‌خواهند جنگي سني شيعه باشد.



مي‌گوييم آري؛ ولي گروهي که اين هدف را دارد بايد مشخص شود آيا شيعه و سني مي‌خواهند با يکديگر بجنگند يا اين که طرف ديگري قصد شعله‌ور کردن اين را فتنه دارد ؟



آنچه ما و شما مي‌دانيم اين است که تفکري وجود دارد که همه مسلمانان را غير از خود کافر مي‌پندارد اين فرقه ديرزماني است که با استفاده از سخنان و سيره زشت خود ، سعي فراوان براي ايجاد تفرقه بين مسلمانان و برانگيختن فرياد‌هاي فرقه‌گرايانه دارد و آن‌ها زشت‌ترين چهره را از دين اسلام ترويج کردند و آن را به صورت دين خشونت ، ترور و کشتار و سربريدن ترسيم مي‌کنند‍! و با اين که همه مقدمات نشر اسلام در عالم و قبول آن از طرف بسياري از مردم جهان مهيا است ، ولي به خاطر آنها است که چهره اسلام به چهره‌اي زشت و ترسناک در عالم تبديل شده است دوري مي‌کنند!



و لذا علماي الازهر شريف و ساير علماي اهل سنت به مقابله به آنها پرداخته و آنها را خوارج آخر‌الزمان ناميدند ؛ همان‌هايي که پيامبر (ص) درباره آنها فرموده‌ است... «يرمقون من الدين کما يمرق السهم من الرمية». مانند تيري که از کمان بيرون مي‌رود از دين خارج مي‌شوند».



از زشت‌ترين کارها و فتاواي آنان ، تکفير تمامي مخالفين خويش است بعضي از علمايشان فتوا داده‌ که تقليد مذاهب اربعه شرک است! و همچنين حکم به کفر اشاعره ، ماتريديه ، معتزله و همه اهل سنت جز طرفداران خود داده‌اند‍!



و مدت زماني است که رسانه‌هاي جمعي و همه ابزار‌هاي ممکن و از جمله شبکه‌هاي ماهواره‌اي را به کار گرفته‌اند تا به مراکز تبليغاتي فکر سلفي و تريبوني براي نشر دشمني ، کينه و زشت‌سازي چهره اسلام تبديل شود!



و اطلاع داريم که شما نيز در مقابل اين فرقه ضاله ايستاده‌ايد و فتوا داده‌ايد که آنها جزو مجسمه هستند و از دين بيرون رفته و سگ‌هاي اهل دوزخند.



علماي ديگري نيز مانند شيخ بوطي و شيخ احمد بدرالدين حسون و ديگران نيز در مقابل آنها ايستادند همان طور که شيعيان سوريه وقتي ديدند اين گروه از تکفير و قتل دست برنمي‌دارند با آنها مقابله کردند.



و فقط کساني که توهم سني بودن آنها را دارند از آنان دفاع مي‌کنند!



با اين که کارهاي زشت آنها نشانگر آن است که اينان از اهل سنت نيستند؛ کسي که قبور مردم و صحابه را نبش کند و پوست مردم را بکند و قلب آنها را بيرون آورد و سر آنها را جدا کرده و به اين کار افتخار کند و از آن خشنود باشد ، انسان نيست ؛ چه رسد به اينکه مسلمان باشد‍!



و چقدر دردناک است که ببينيم عالمي بزرگ از علماي مشهور اسلام، مانند شيخ بوطي به دست اين جانيان کشته شود و تنها بهانه کشتن وي اين باشد که با نظام حاکم در سوريه مقابله نکرده است! همچنين به راحتي به قتل و ترور پرداخته و حتي فرزند شيخ احمد بدرالدين حسون از دست آنها در امان نماند! همچنين بسياري از اهل سنت را که مدافع دولت سوريه بودند به اتهام ارتداد کشتند!



آنان فتوا به وجوب کشتن شيعيان دادند ‌ و جنايت دردآوري که اين سلفيان در حق «شيخ حسن شحاته» و گروهي از شيعيان بي گناه در استان جيزه مصر صورت دادند در همين راستا بود خانه‌هاي آنان را آتش زدند و آنها را کشتند و پيکرشان را مثله کرده و در خيابان روي زمين کشيدند! کاري که در کشوري مانند مصر که مشهور به همزيستي و سعه صدر است سابقه نداشت!



اين حقيقت کساني است که در پشت پرده اين فتنه هستند و تعجبي ندارد که امريکا و همه کشورهاي اروپايي و حتي صهونيست‌ها بعد از اينکه دانستند وهابيون تلاش در تضعيف اسلام و مسلمانان دارند ، جانبدار آنها باشند! کمک‌هاي مادي و معنوي و پشتيباني براي آنها انجام دهند هواپيماهاي صهيونيست‌ها مناطقي را که دست اين جانيان بدانجا نمي‌رسد ، بمباران مي‌کنند!



راستي چه توافق و وحدت‌نظري بين اينان و اسراييل وجود دارد و اين توافق به سود چه کسي است؟!



ما يقين داريم که اين گونه افراد در ادعاي آرزوي آزادي و پيروزي مسلمانان صادق نيستند بلکه از طريق ايجاد فتنه‌اي که به نفع اسراييل غاصب و طرفدارانش است ، مي‌خواهند خون مسلمانان را بريزند.



حال مي‌پرسيم که راه حل فعلي سوريه چيست؟



آيا راه حل اساسي ، مقابله با اين تندروان و بازداشتن آنها از سرکشي است ، يا اينکه آنها را رها کرده که هر کاري خواستند انجام دهند شيعه ، سني ، علوي ، مسيحي و همه مخالفان خود را بکشند؟ و بگذاريم که به آرزوي خويش رسيد و يک حکومت به اصطلاح اسلامي در شام درست کنند که اينان در آن حاکم و قاضي باشند؟ گمان نداريم که اين راه حل منطقي باشد!



و زماني که نيروهاي غربي و صهيونيستي تصريح مي‌کنند که هدف آنها بعد از سوريه نابودي شيعيان لبنان و نابود کردن حکومت شيعي در عراق و سپس حکومت اسلامي در ايران است در اين هنگام مداخله حزب‌الله و ايران در سوريه اگر واقعيت هم داشته باشد ، کاري منطقي بوده و در واقع دفاعي مشروع از نفس ، بلاد و مقدسات در مقابل اين طرح غربي - اسراييلي است.



و در چنين صورت آيا شايسته نيست که شما نيز در کنار مظلوم بايستيد و فتوا به دفاع از اسلام و مسلمين دهيد؟



به يقين درگيري در سوريه در واقع درگيري مذهبي بين شيعه و سني نيست ؛ بلکه درگيري است که هدف از آن سياسي بود و بين فرقه‌اي گمراه و تاييد شده توسط غرب و اسراييل از يک سو و مسلمانان اعم از سني و شيعه از سوي ديگر است که کوتاه آمدن در مقابل حقوق غصب شده خويش را جايز نمي‌شمرند.



ولي در هر حال ، نظر شيعه اين بوده و هست که بهترين راه‌کار حل مشکلات در سوريه راه حل منطقي بدون خشونت و همراه با حفظ جان مسلمانان است.



در پايان بار ديگر از ادب و علاقه وافر شما به حفظ وحدت مسلمانان تشکر مي‌کنيم و از شما مي‌خواهيم که به همراه گروهي از الازهر شريف براي برطرف کردن موانع موجود بين ما و شما به ايران سفر کنيد.





ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum55/thread52273.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


آيت الله حسيني قزويني:ترس از فرهنگ غني تشيع مانع مناظره وهابيون با مراجع تقليد می شود





به گزارش خبرنگار خبرگزاري رسا، آيت الله سيدمحمد حسيني قزويني، استاد حوزه علميه در نشست امام‌مهدي‌(عج)باوري که دوشنبه عصر در شبستان نجمه خاتون حرم حضرت معصومه(س) برگزار شد، گفت: ابن‌تيمه بدون دليل در توسل ترديد ايجاد کرده است و وهابيت معمولا به غير از دروغ، بهتان و افترا موضوع ديگري براي عرضه کردن ندارند.

وي با بيان اين‌که مراجع بارها اعلام کرده‌اند که حاضر هستند با مفتيان وهابي مناظره کنند، خاطرنشان کرد: مناظره نکردن آنان به اين دليل است که آنان حرفي براي گفتن ندارند، آنان از فرهنگ غني و فرهنگ برخاسته از شيعه مي‌ترسند.

استاد حوزه علميه با بيان اين‌که شيعه در طول 1400 سال امکانات نداشت و به اين دليل نمي‌توانست جواب‌گو باشد، اما امروز به برکت خون شهدا و نفس پاک امام(ره) امروز شيعه سايت‌ها و ماهواره‌هاي مختلفي دارد و از قدرت رسانه‌اي لازم برخوردار است.

وي گفت: اکنون عصر، عصر منطق و خرد است، فرقه وهابيت با دروغ و افترا و تهمت زنده است، اگر تهمت‌ها و دروغ‌ها را برداريد،‌ آنان چيزي براي عرضه ندارند، و 99 درصد شبهاتي که در حوزه مهدويت مطرح مي‌کنند از افتراها و روايات ضعيف و مرسلي است که از ديدگاه شيعه اعتباري ندارد.

آيت الله حسيني قزويني ادامه داد: هنگامي که از صحاح اهل سنت که در نزد آنان منزله قرآن است، مطالبي آورده مي‌شود، آنان صحاح خود را انکار مي‌کنند، اما هنگامي که به روايات غيرقابل‌اعتبار از شيعه استناد مي‌کنند و ما آن را رد مي‌کنيم، شروع به تکفير مي‌کنند.

وي اظهار کرد: حداقل 75 درصد از ادعاهاي ابن‌تيمه دروغ است، اين با ديدگاه حداقلي است و اگر بخواهيم بهتر بنگريم و صحيح بکاويم بايد گفت 99 درصد يا صد در صد ادعاهاي ابن‌تيميه دروغ است.

آيت الله حسيني قزويني خاطرنشان کرد: اصل مهدويت يک بحث فرامذهبي است و حتي وهابيت و سلفي‌ها هم عقيده مهدويت را از عقايد ضروري اسلامي مي‌دانند ولي تفاوت ما با آنان در مهدويت شخصي و نوعي است.

استاد حوزه علميه با بيان اين‌که شيعه و ساير مذاهب درباره مصداق مهدويت اختلاف دارند، ابراز کرد: عمده اهل‌سنت و وهابيت بر اين عقيده هستند که ظهور حضرت مهدي(عج) يکي از نشانه‌هاي قيامت است، نام وي را مهدي و نام پدر ايشان را عبدالله مي‌دانند.

وي خاطرنشان کرد: قاضي عبدالجبار معتزلي درباره مهدويت کتابي نوشت و شبهاتي را مطرح کرد که سيد مرتضي در اين زمينه کتابي به نام الشافي را نوشت که شيخ طوسي اين کتاب را تلخيص کرده است.

آيت الله حسيني قزويني با بيان اين‌که کتاب احقاق‌الحق، عبقات الانوار و مانند آن کتاب‌هايي در پاسخ به شبهات است، اظهار کرد: امروز وهابيت در تمام حوزه‌ها مشغول به کار هستند و بيش از 40 هزار سايت آنان شبانه روز کار مي‌کند.

وي ابراز کرد: در خاورميانه سيصد شبکه ماهواره‌اي در اختيار وهابيت است، و از دهم تا هيجدهم شعبان نيز شبکه‌هاي وهابي مانند نور، وصال و وصال حق برنامه‌هاي متعددي درباره مهدويت داشتند و ما نيز در شبکه جهاني ولايت عمده شبهات آنان را پاسخ گفتيم.





ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum55/thread52272.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


تعرض و تخریب آرامگاه فقیه شیعه بحرینی+تصاویر

به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از ابنا، افرادی ناشناس با حمله به مسجد و آرامگاه "میثم البحرانی" در منطقه الماحوز(جنوب منامه) به تخریب این مسجد پرداخته و لوازم آن را سرقت کردند.جمعیت وفاق بحرین قبلا اعلام کرده بود که مساجد بسیاری از جمله مسجد هاشم التوبلانی با لوازم آن تخریب شده است و نیروهای امنیتی رژیم آل خلیفه در حمله به مساجد دست دارند و گاه خود نیروهای امنیتی به سوی مساجد تیراندازی می کنند.



تعرض به مساجد و دیگر مقدسات در بحرین سیاست برنامه ریزی شده رژیم حاکم است و افزایش موارد حمله به مساجد ادعای خودسرانه بودن حملات به این اماکن مقدس را رد می کند و نشان می دهد که برخی مسؤولان رژیم جنگ با مقدسات که احساسات میلیون ها مسلمان را جریحه دار می کند، آغاز کرده اند.اقدام مسئولان بحرینی به تخریب مساجد، جنایتی فجیع است و با گذشت دو سال از این جنایت، با وجود وعده های متعدد مسئولان بحرینی برای بازسازی مساجد، این مراکز عبادی به همان وضعیت مانده اند.



شیخ میثم البحرانی که بود؟


شيخ کمال الدين ميثم بن علی بن ميثم البحرانی سال 1238 ميلادى در بحرين به دنيا آمد و به سال 1299 ميلادي در همان ديار چهره در نقاب خاک کشيد و در "هلتا" يکى از روستاهاى سه گانه "ماحوز" به خاک سپرده شد که امروزه يکى از زيارتگاههاى معروف است كه بسيارى از زائران داخل و خارج بلاد از آن ديدن مى كنند.وی در طول زندگى علمى خود نزد شاخص ترين دانشمندان به کسب علم همت گمارد که معروفترين آنها عبارتند از: خواجه نصير الدين طوسى شيخ ابو سعادات اسعد بن عبد القادر الاصفهانى و شيخ جمال الدين على بن سليمان بحرانی.











ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum55/thread52271.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


شبکه "shia+" راه اندازي شد

این شبکه اجتماعی طبق قوانین اسلامی اداره می شود و هرگونه موارد از جمله تصاویر و فیلم های غیر اخلاقی و مستهجن باعث حذف حساب کاربری افراد می شود.







به گزارش شيعه آنلاين، شبکه اجتماعي "shia+" راه اندازي شد تا يک فضاي مجازي ديگر براي جوانان شيعه فراهم شده باشد.



بر اساس قوانين شبکه اجتماعي "shia+"، این شبکه صرفا جهت امور مذهبی نیست ولی تمام محتوای اشتراک گذاری شده در آن باید بر اساس موازین اسلامی و شرع تشیع باشد.



اين شبکه اجتماعي که خصوصي است و متعلق به هيچ حزب سياسي نيست، همچنين اعلام کرده که کاربران بايد از هرگونه فعالیت سیاسی در شیعه پلاس خودداری فرمایند.



"shia+" در بخش قوانين خود اعلام کرده که تمامی فعالیت هایی که مربوط به سیاست یا امور حکومتی باشد در این شبکه حذف خواهد شد و در صورت تکرار با کاربر متخلف بر خورد خواهد شد.



این شبکه اجتماعی طبق قوانین اسلامی اداره می شود و هرگونه موارد از جمله تصاویر و فیلم های غیر اخلاقی و مستهجن باعث حذف حساب کاربری افراد می شود.



ناگفته نماند شیعه پلاس همچنين اعلام کرد که محدودیتی برای ادیان مختلف ندارد اما باید تمام شئونات و دستورات اسلامی و مکتب تشیع در آن رعایت شود.



از ديگر قوانين اين شبکه اجتماعي اين است که قراردادن محتوای ترویج دهنده خشونت یا نشان دهنده صحنه های دلخراش، تنفر یا توهین و بی احترامی به عقاید و سلایق دیگران، مطالب افترا آمیز، مستهجن، نژادپرستانه و ناسزاگویی به اشخاص حقیقی و حقوقی تخلف به حساب می آید و باعث حذف حساب کاربری می شود.



بر اساس قوانين "shia+" توهین به دیگر فرق اسلامی ممنوع است اما نقد و بررسی عقاید و غيره آن ها مجاز است.





ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum138/thread52270.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


ناگفته‌های از زندگی علامه امینی صاحب الغدیر









به گزارش شیعه آنلاین، مرحوم حاج حسین شاکری سالها ملازم علامه امینی صاحب اثر گرانسگ الغدیر بوده و حاصل این مصاحبت تاثیر شگرف علامه امینی بر ایشان است.



او که تاجری خوشنام و پاک طینت بود در سایه مصاحبت با عالمانی چون علامه امینی و آیت‌الله حکیم، در زمره مولفین کتاب های ارزشمندی قرار گرفت، یکی از این آثار، کتاب «ربع قرن با علامه امینی» می‌باشد؛ حاج حسین شاکری اهل تبریز است که موقوفات فراوان و تالیف بیش از 90 جلد کتاب تاریخی و اعتقادی را در کارنامه علمی و اجتماعی خود دارد، وی چهار سال پیش در قم دار فانی را وداع گفت و جهت خاکسپاری در عتبات عالیات به عراق انتقال یافت.



آقای عارف شاکری، فرزند مرحوم حاج حسین شاکری که هم‌اکنون تولیت کتابخانه امیرالمومنین (ع) نجف را بر عهده دارد، به مناسبت سالروز رحلت علامه امینی، بخشی از خاطرات پدر خود از علامه امینی و نیز نحوه تألیف الغدیر را در گفت‌‌وگو با مرکز خبر حوزه بیان کرده است.



* مرحوم حاج حسین شاکری مدت‌ها با علامه امینی‌(ره) مانوس بودند این آشنایی چگونه صورت گرفت.



پدرم محل توجه و عنایت سه تن از علمای بزرگ نجف یعنی علامه امینی و شیخ محمد رضا مظفر و آیت‌الله حکیم بود و تحت نظر این سه استاد بزرگ تربیت شد، وی مقدمات علوم حوزوی را در نجف خواند و سپس در دانشگاه بغداد به تحصیل حقوق مشغول شد، اما به دلیل حوادث سیاسی عراق مجبور به ترک تحصیل شد.



دو برادر بزرگ وی هم کارخانه تولید کفش تاسیس کردند که این شرکت، دومین شرکت کفش در عراق شد، ایشان در کنار تجارت و داد ستد در بازار، کارهای خیر فراوانی انجام داد و مانند پدر مرحوم شان مورد وثوق علماء و مراجع وقت نجف بود.


* به نظر شما کار بزرگ علامه امینی چه بود؟




علامه امینی در حالی به عراق آمد که غریب بود و عربی خوب حرف نمی‌زند، ایشان دو کار بسیار بزرگ انجام داد، اول) کتابخانه عظیمی تاسیس کرد و نسخه های خطی ارزشمندی را در آن جمع آوری کرد که؛ قریب به 5 هزار مخطوط از قرن دوم و سوم هجری در این کتابخانه موجود می‌باشد



دوم) کتاب الغدیر را نوشت و بر اساس مصادر و مسانید اهل سنت ثابت کرد که غدیر یک حقیقت بوده است.



در وصیت نامه علامه امینی آمده است، نباید هیچ کتابی از کتابخانه خارج شود بر این اساس پدرم تولیت کتابخانه علامه را به عهده داشتند و بعد از ایشان بنده متولی کتابخانه هستم.


* از خاطراتی که پدر از علامه امینی برای شما نقل می‌کردند بگویید؟




وقتی علامه امینی تالیف الغدیر را شروع کرد جهت تهیه مصادر کتاب به مسافرت رفت، در دمشق کتابخانه‌ای به نام کتابخانه «ظاهریه» بود، علامه امینی شنیده بود در آنجا منابع ارزشمندی از اهل سنت وجود دارد. پدرم می‌گوید: به کتابخانه ظاهریه رفتم، دیدم علامه امینی بسیار خسته است، وقتی مرا دید گریه کرد و گفت؛ من از خدا می‌خواستم کسی را برای کمک بفرستد که شما آمدید.



ایشان در مدت 10 روز بیش از 1500 صفحه را با خط خود نوشت، استنساخ در آن زمان مانند الان نبود، کار بسیار مشکلی بود و دیگران برای این امور از کتاب‌ها فیلم می‌گرفتند، علامه بسیار خسته شده بود، پدرم به علامه گفته بود: من همه مخارج فیلم های این مخطوطات را تامین می‌کنم، لذا تصمیم می‌گیرد، دستگاهی برای تهیه فیلم از کتاب‌ها خریداری کند، اما اداره اوقاف عراق به خاطر شیعه بودن به پدرم اجازه این کار را نداد.




* به حرم نرسیده امیرالمومنین (ع) حاجت امینی را روا کرد!




یکی از خاطراتی که می‌خواهم در باره علامه امینی نقل کنم این است که؛ علامه امینی روزی در کوچه «سوق الحویش» نجف عبور می‌کردند؛ سیدی که به قصابی اشتغال داشت به علامه گفت؛ با شما کاری دارم؛ ظاهراً علامه در مسیر برگشت فراموش می‌کنند نزد سید بروند، وقتی به منزل رسیدند یادش می‌آید که قصاب با او کار داشت نزد قصاب برگشتند، به علامه عرض کرد بسیار تنگدستم و چهار دختر علویه دارم که لباس ندارند، حتی برای نماز یک چادر دارند، علامه بسیار ناراحت شد و دست سید را گرفت به سمت حرم امیرالمومنین (ع) حرکت کردند، هنوز به حرم امیرالمومنین (ع) نرسیده بودند، حاجت ایشان روا شد. در راه رسیدن به حرم، شخصی به علامه امینی پولی داد و گفت؛ یکی از شیوخ عراق یکصد دینار برای شما فرستاده است، آن ایام، مبلغ زیادی بود، همه را به سید داد و رفت.


* «الغدیر غدیره»




پدرم از قول یکی از یکی از علمای خوزستان نقل می‌کرد: در عالم رویا دیدم، صحرای محشر است و هر کس به نفس خویش مشغول است، همگی تشنه بودند و در این بین عده‌ای از مردم برای رسیدن به آب زلال و گواریی سبقت می‌گیرند، مردی نورانی و جلیل القدر بر حوض آب، اشراف دارد، به بعضی اجازه نوشیدن آب می‌دهد و به بعضی اجازه نمی‌دهد، متوجه شدم حضرت امیرالمومنین (ع) است، پیش رفتم و سلام کردم و اجازه خواستم از این آب بنوشم، حضرت اجازه دادند و قدحی از آن آب گوارا نوشیدم، دیدم علامه امینی تشریف می‌آورند، امام به استقبال او رفتند و از جایگاه خود به پایین آمدند و با دست خود لیوان پر از آبی به علامه امینی نوشاندند، من در دل خود نسبت به علامه حسادت کردم و از این رفتار علوی متعجب شدم و عرض کردم، یا امیرالمومنین، من هم مانند علامه امینی عمری در تعظیم و ترویج شعائر مذهب زحمت کشیده‌ام و در نشر معارف شما کوشا بوده‌ام، اما چرا این گونه بین ما تفاوت می‌گذارید؟ حضرت فرمودند: «الغدیر غدیره».


* ماجرای ماری که منجمد شد




علامه امینی با مرحوم قاضی ارتباط داشتند، نقل کرده بودند: یک شب چهارشنبه در راه مسجد سهله و کوفه دیدم مار بزرگی سر راه است، من کنار سید علی قاضی بودم و ترسیدم، مرحوم قاضی متوجه مار شدند و گفتند «مت باذن الله» به اذن خدا بمیر؛ علامه می‌گوید: دیدم مار منجمد شد من اعمال مسجد را زودتر از مرحوم سید علی قاضی به اتمام رساندم و مخفیانه به محلی که مار خشک شده بود رفتم. بعد از این جریان آقا سید علی گفت: عجب! بعضی این امور را باور نمی‌کنند!


* از آخرین روزهای حیات طیبه علامه امینی در نگاه خاطرات پدرتان بگویید؟




علامه امینی در ایام آخر عمرشان مریض شده بودند، برای مداوا به تهران آمدند، می‌خواست به نجف برگردد و بستگان مخالفت می‌کردند، پدرم مانند فرزندی برای علامه امینی و آقای حکیم بود، کسی به او اجازه برگشت به نجف نمی‌دهد و علامه اصرار داشت به نجف برگردند، اختلاف‌نظر بسیار می‌شود، تا اینکه علامه امینی می‌گویند؛ هر چه حاج حسین شاکری بگوید، قبول می‌کنم شیخ محمد رضا فرزند ایشان با پدرم تماس می‌گیرند و پدرم می‌گوید: من فردا به تهران می‌آیم، وقتی یکدیگر را دیدند هر دو گریه فراوانی کردند، پدرم سه روز در تهران نزد علامه باقی ماند، شیخ محمد رضا برای علامه امینی ج 12 و 13 الغدیر را می‌خواند و حالشان خیلی خوب شد، دکترها تعجب کرده بودند که حاج حسین چه کرد! علامه خوب شد؟! پدرم به علامه گفتند: شما در ابنجا راحت هستید، فامیل هم اینجا هستند، در نجف چه کسی مراعات و مواظبت شما را می‌کند، امکاناتی ندارید و من صلاح نمی‌دانم به نجف بیایید، علامه امینی در تهران ماند ولی بعد از رحلت جنازه او را به نجف منتقل کردند.



در ایام وفات علامه امینی پدرم در زندان بعثی‌ها بودند، نتوانست برای تشییع بیاید، آقای امینی چهل روز بعد از آیت‌الله سید محسن حکیم از دنیا رفت، به محض رحلت آیت‌الله حکیم بعثی‌ها پدرم را بازداشت می‌کنند، چون ایشان از یاران آقای حکیم بود و وقتی وفات کرد روز بعد او را می‌گیرند، سه ماه در زندان بودند علامه امینی به آیت‌الله حکیم علاقه فراوان داشتند و این علاقه دو طرفه بود زمانی که به علامه خبر رحلت آقای حکیم را دادند آنقدر گریه کرد که باورکردنی نبود.


* هزینه نشر الغدیر چگونه پرداخت شد؟




به نظر من، تجار همت کردند و این مطلب، اهمیتش وقتی زیاد شود که تجار شیعه فرهنگ این کار را داشتند، مهم نیست پدرم یا شخص دیگری اینکار را کرده باشد، متاسفانه این فرهنگ الان روز به روز کم رنگ تر می‌شود، من چندین جلسه با تجار بزرگ برگزار کرده‌ام تا تحمل این مسئولیت را داشته باشند؛ ارتباط بین بازار و حوزه رابطه‌ای محکم و سابقه دار است تجار بزرگ و بازاریان باید در نشر معارف دین نقش خویش را ایفاء کنند، منتهی در سالهای اخیر این رابطه کم رنگ شده و من در پی احیاء این سنت نیک فراموش شده هستم.



بازاریان و ثروتمندان خیّر نباید تنها به دنبال کمک به فقرا باشند، بلکه مهم تر از آن حفظ دین است، الان در چندین کشور و روستاهای دورافتاده، شیعیان از مذهب و دین شان بی اطلاع هستند، چقدر شیعه در اروپا و آفریقا هستند که نیاز به اطلاعات اولیه دینی دارند و از این جهت در فقر فرهنگی می‌باشند، من بعد از چهار ماه اقامت در آفریقا و بورکینافاسو برگشته‌ام، آنجا حدود 14 میلیون نفر جمعیت دارد که 70 درصد مسلمان و 4 درصد شیعه اند و تشیع ایشان هم به برکت توجه امام خمینی و مفاخر ایران بوده است. مردم امامت را نمی‌شناسند، چندین طلبه به بورکینافاسو «Burkina Faso» آمدند و مردم آنجا فهمیدند، تشیع یعنی چه، الان اشتیاق به تشیع در آنجا زیاد است، منتهی انتشار معارف شیعه نیازمند هزینه است و بازار باید این هزینه را تقبل کند. پدرم قبل از فوت در این کشور زمینی ساخت مسجد خریدند، برای الحمدلله ساختمان آن، در حال اتمام است و می‌خواهم آن را به اتمام برسانم.


* شاهد جنگ جهانی علیه دین هستیم




الان من هیچ سریال ایرانی نگاه نمی‌کنم، واقعا جای گله از صدا و سیماست، باید از ایشان سئوال کرد، چند سریال ساخته که به مردم، فرهنگ شیعه را بیاموزد؟ مشکل عدم فرهنگ‌سازی معارف شیعه است، مردم فقط دنبال اقتصاد رفتند و الان باید «فرهنگ»، پشتیبان این مکتب باشد، این کشور عظیم برای دینش میلیون‌ها شهید داد، باید این فرهنگ را به مردم برسانیم الان شاهد جنگ جهانی علیه دین هستیم و نمی‌توانیم بی تفاوت بمانیم.


* از بقیه مجلدات الغدیر چه خبر آیا منتشر می‌شوند؟




در خاطرات پدرم ج 12 و 13 و 14 الغدیر منتشر نشده، مطالبی در این مجلدات است که انتشار آن صلاح نیست این سه جلد در عراق در مکانی امن هستند و الان جهت حفظ اسلام صلاح نیست چاپ شود.



*آیا برای مخطوطات کتابخانه علامه امینی و تصحیح و تحقیق آنها کاری شده است؟




از معجرات الهی این است که کتابخانه از زمان صدام تا الان سالم مانده و حتی بعد از صدام و در جنگ های داخلی اخطار دادند که کتابخانه را منهدم می‌کنند، مخطوطات همه سالم مانده اند و البته به دنبال راه‌اندازی بخش تخصصی نگهداری کتاب هستیم، در مرحله بعد می‌خواهیم کتابخانه را در فضای مجازی در معرض دید همگان قرار دهیم، قبلا مردم به کتابخانه‌ها می‌آمدند، اما الان می‌خواهیم این کتابخانه را به جهانیان برسانیم، تا چند ماه دیگر سایت افتتاح می‌شود، علاوه بر قم یک دفتر در تهران و یک دفتر نیز در انگلستان خواهیم داشت و گزارش‌ها در سایت بروز رسانی می‌گردد.



مسئول مخطوطات جهانی یونسکو به کتابخانه امیرالمومنین (ع) نجف آمدند و زمانی که این مخطوطات را دیدند بهتشان زد و گفت: من 15 سال است مسئول مخطوطات خاورمیانه‌ام و در این مدت مثل این گنج ندیدم.



این کتابخانه اکنون در معرض خطر است و هزینه ترمیم و نگهداری آن بسیار بالا است و انشاءالله در دو ماه آینده مرکز تخصصی نگهداری و ترمیم کتابخانه را تاسیس خواهیم کرد.


* علامه این کتابها را چگونه جمع آوری کردند؟




خدا با او یار بود؛ بیشتر این کتابها را از ایران جمع کرد، یکی از مخطوطات قرآنی است به دست خط امیرالمومنین (ع) و البته صحت این انتساب جای تحقیق دارد.


* کدام خصوصیت علامه برای پدرتان جذابیت بیشتری داشت؟




ایشان برای پیشبرد تشیع بسیار دلسوز بودند و در راه حق از احدی نمی‌هراسید، مرحوم پدرم بسیار متاثر از علامه امینی بودند کما اینکه من هم بسیار از آیت‌الله سید محمد سعید حکیم متاثرم و هشت سال با ایشان در زندان بعث بوده ام.


* آیا خاطرات خود از پدر و آیت‌الله حکیم را مکتوب کرده اید؟


بله این خاطرات را مکتوب کرده ام، این خاطرات در شش مجلد آماده شده است.


* کتاب مرحوم پدرتان با عنوان ربع قرن با علامه امینی بعد از رحلت علامه نوشته شد؟


بله بعد از رحلت علامه نوشته شد؛ تقریبا 13 سال بعد از وفات علامه نوشته شد


* در حال حاضر آیا تمامی تالیفات پدر محفوظ است؟




بله الان می‌خواهم در کنار مسجد شاکری؛ کتابخانه ایشان را هم تجدید بنا کنم ؛و مجموعه آثار ایشان را به مرکز تحقیقات کامپیوتری نور هم داده‌ام که به صورت نرم افزار کنند. من کتابهای پدر را چاپ کرده‌ام و به سراسر جهان هدیه می‌فرستم.


* کتاب های پدر بیشتر در چه موضوعاتی می‌باشند؟




تاریخی و عقاید تشیع.





ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum84/thread52269.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


۩ تواضع و فروتنی ۩


تواضع و فروتنی







۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩









در شهری دو عالم می زیستند.



روزی یکی از دو عالم که بسیار پر ادعا بود



کاسه گندمی به دست گرفت و بر جمعی وارد شد و گفت:



«این کاسه گندم من هستم»



و سپس دانه گندمی از آن برداشت و



گفت: «این دانه گندم هم فلان عالم است.»



و شروع کرد به تعریف از خود. خبر را به گوش آن عالم فرزانه رساندند



تا نحوه برخوردش را با این حرف عالم پر مدعا بیازمایند.



فرمود به او بگویید:



« آن یک دانه گندم هم خودش است، من هیچ نیستم.»









منبع:خانه خوبان۳۷،ض۲۳.




▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬












ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum137/thread52264.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


ریشه‌های تخریب یک تکلیف مدار!


تحلیلی برای شناخت ریشه‌های تخریب یک تکلیف مدار

رمزگشایی از رفتار سیاسی آیت الله مصباح یزدی



حمیدرسایی:



انتخابات امسال هم مانند تمام اتفاقات مهم سیاسی دیگر برای خودش حال و هوایی داشت. ائتلاف کاندیداها و حضور مستقل ها ، رسانه ها و شخصیت ها ، کاندیداها و برنامه ها ، احزاب و گروه ها ، همه و همه در حال قُل خوردن در دیگ جوش آمده از حماسه سیاسی سال ۹۲ بودند و هر کس با امتحانی که پس داد، خودنمایی کرد.















در این بین اما رفتار انتخاباتی یکی از چهره های مطرح دینی _ سیاسی، افکار عمومی و رسانه ها را به خود جلب کرده و مدتی است به سوژه اصلی آنها تبدیل شده. آیت الله مصباح یزدی یکی از مطرح ترین چهره های کرسی فلسفه و علوم معقول و منقول در مجامع علمی داخل و خارج، از ابتدای انقلاب و نه تنها در دوره حاکمیت اصلاح طلبان که بعد از آن هم میدان سیاست را رها نکرد و در بزنگاه های مختلف نقش آفرین بود و تصمیم ساز، از جمله در انتخابات سال ۸۴ و مقابله با فتنه سال ۸۸ و بعد از آن، تا رسید به انتخابات مجلس نهم که یکی از پیچیده ترین بازی های جریان فتنه را که به دنبال غیررقابتی نشان دادن انتخابات بود، با راه اندازی جبهه ای در بدنه جریان اصولگرایی بهم زد.




اکنون در هفته ها و ماه های اخیر و بویژه پس از مشخص شدن نتیجه انتخابات، تصمیم آیت الله مصباح برای ورود در انتخابات و معرفی یکی از چهره های انتخاباتی به عنوان کاندیدای اصلح ریاست جمهوری، تبدیل به سوژه برخی از رسانه ها و شخصیت های مذبذب برای عقده گشایی شده تا جایی که برخی با جنجال و هیاهو سعی می کنند نکاتی را به عنوان شبهه در ذهن مخاطب جانمایی کنند:

چرا آیت الله مصباح به عنوان یک عالم دینی تا این سطح در سیاست دخالت می کند؟ دلیل حمایت از دکتر لنکرانی چه بود؟ چرا از لنکرانی تا این اندازه پر رنگ حمایت کرد؟ چرا وقتی دکتر لنکرانی انصراف داد، بلافاصله آیت الله مصباح از کاندیدای دیگری حمایت نکرد؟ اگر لنکرانی اصلح بود، پس چرا بعدا از جلیلی حمایت کرد؟ آیا شناخت ایشان از کاندیداهای دیگر هم به همین شکل بود؟ آیا صلاح بود بعد از لنکرانی ایشان مجددا از شخصیت دیگری حمایت کند؟ چرا آیت الله مصباح به راه حل وحدت برخی از سامانه ها تن نداد و تاکنون چندبار این بازی را بهم زده است؟ اساسا باتوجه به برخی رفتارهای غیرقابل دفاع احمدی نژاد در سال های اخیر، آیا بهتر نبود آیت الله مصباح از شخصیت دیگری حمایت نکند تا اگر رییس جمهور بعدی هم دچار آفت هایی شد، دامن ایشان از این آفت ها مصون بماند و ...

هر چند این سئوالات درباره رفتار بسیاری از علمای محترم دیگر و حتی برخی از مراجع معظم تقلید که هر یک بنا به وظیفه ای که تشخیص داده و با بیانات یا اطلاعیه های رسمی و یا در دیدارهایشان یکی از کاندیداهای محترم را مورد تفقد و حمایت قرار داده بودند نیز مطرح بود، اما آنچه هرگز در این ایام به سطح رسانه ها کشیده نشد، ایراد اشکال یا علامت سئوال درباره آن تصمیم های محترم بود!




همین یک دلیل کافی است تا بدانیم تخریب های گسترده علیه آیت الله مصباح آن هم در این سطح و گستره، در حقیقت تخریبی علیه همه علمایی است که بنابر وظیفه دینی و انقلابی و البته بنا بر شناختی که از کاندیداها داشتند و آنها را اصلح می دانستند، برای تحقق حماسه سیاسی به میدان آمدند. اما چرا سیبل این همه تخریب و در حقیقت به نمایندگی از علمای معظم دیگر آیت الله مصباح است!؟




بی شک اینها همه سئوالاتی بود که رسانه های جریانات سیاسی تلاش می کردند با انتشار گسترده آن از تأثیر آیت الله در میدان سیاست کم کنند. شاید تلاش رسانه ها در این خصوص- با انگیزه های مختلف - در میان بخشی از مخاطب نیز به عنوان شبهه جا خوش کرده باشد! غافل از این که همه این سئوالات، از منظر جماعتی به میدان سیاست، تبدیل به یک شبهه و اشکال می شود! در حالی که از زاویه نگاه علامه مصباح یزدی و برخی از علمای محترم دیگر، همه رفتارهای سیاسی آنها بر اساس یک منطق روشن دینی است.




واقعیت آن است که برای رمزگشایی از رفتار سیاسی هر فرد، نباید او را بر اساس ملاک ها و شاخصه هایی که خود می پسندیم و قبول داریم، مورد تحلیل قرار دهیم بلکه باید وی را بر اساس شاخصه ها و ملاک هایی که او رفتار سیاسی خود را بر آن بنیان نهاده، مورد تجزیه و تحلیل قرار داد و بعد آن شاخصه ها را با ملاک های حقیقی برگرفته از دین تطبیق داد. آیت الله مصباح نیز از این قاعده مستثنی نیست.

از نگاه خیلی ها بُرد و باخت در عالم سیاست بویژه در دوره انتخابات که هواداران برای یکدیگر کُرکُری می خوانند، یعنی همه چیز. از نگاه آنها فصل انتخابات که می رسد حتما باید یا هوادار تیم قرمز باشی یا آبی، باید در جنگ حیدری _ نعمتی جناح ها یک طرف را داشته باشی اما قطعا این نگاهی نیست که خروجی آن الزاما با معارف دینی تطبیق داشته باشد.




مصباح یزدی فقیهی است که انتخابات را از منظر فقه می بیند و تکلیف، نه از دریچه قواعد سیاسی و نتیجه؛ برای همین رفتارش برای بسیاری از اهالی سیاست که همه بنیان فعالیت های سیاسی شان بر نتیجه استوار است، قابل فهم نیست. برای انتخاب اصلح، نظرسنجی مهمترین شاخصش نیست یا بهتر بگویم اصلا شاخص نیست؛ ائتلاف را عاقلانه و بی اشکال می داند اما چون بازیگران عالم سیاست را خوب می شناسد، آن را تحقق نیافتنی می داند. در نگاهش، خدای عالم سیاست با خدای جبهه جنگ یکی است، برای همین با قاطعیت می گوید: خدا منتظر نظرسنجی نمی ماند؛ با قاطعیت معتقد است: اگر همه برای خدا کار کنند، اصلح مقبول جامعه می شود و همه اینها یعنی نگاه به سیاست از دریچه ای دیگر، نه دریچه ای که اهالی احزاب و گروه ها و حتی شاید برخی محترمین در لباس روحانیت به آن نگاه می کنند.

از نگاه آیت الله از آنجا که تاکید صریح روایات و البته نایب امام در موضوع انتخابات، بر انتخاب اصلح است و بخش قابل توجهی از متدینین و خواص جامعه برای شناخت اصلح، نگاه شان متوجه اوست، تکلیف دارد تا کاندیدای اصلح را معرفی کند، پس در انتخابات ورود می کند حتی اگر برخی جریانات سیاسی را خوش نیاید و تکفیرش کنند. از طرفی با شناختی که طی چند سال از رفتارهای یکی از کاندیداها به نام دکتر باقری لنکرانی پیدا کرده بودند، او را اصلح می دانستند نه آنهایی که با هم به هر دلیلی ائتلاف کرده بودند و کنتور نظرسازی ها تا مدتی برای برخی از آنها عدد می انداخت.




در مرام آیت الله کار سیاسی همانند پادگان نیست که یکی بگوید به چپ چپ و همه به سمت چپ رژه بروند، عالم حزب بازی های رایج هم نیست که اگر تو به نتیجه ای بر خلاف رأس تشکیلات حزب رسیدی، از حلقه یاران خارج شوی؛ برای همین در جلسه معرفی کاندیدای اصلح جبهه پایداری، باقری لنکرانی را خطاب قرار داد که ما تو را اصلح می دانیم اما اگر شخصا به غیر از خودت فرد اصلح دیگری سراغ داری، خائنی به نفع او کنار نروی! حتی خطاب به جمعیت پرشور حاضر در سالن سیدالشهداء که برای حمایت از لنکرانی تجمع کرده بودند، اعلام کرد: همه باید شخصا یقین کنید فردی که برایش جمع شده اید اصلح است و الا باید بروید و برای آن که اصلحش می دانید فعالیت کنید! این ادبیات با این صراحت جز از زبان خمینی و بعد از او از زبان خامنه ای شنیده نشده و این راز پیکان این همه تخریب به سمت مصباح یزدی است.




آیت الله بر اصلحیت باقری لنکرانی اصرار داشت و تا زمانی که وی در عرصه رقابت کاندیدا بود، بر این نظر پافشاری کرد و البته برخی را خوش نمی آمد، آنها از نگاه خودشان و بر اساس شاخص های مورد نظرشان، دیگری را اصلح می دانستند، برای همین دلشان می خواست از اعتبار این عمار انقلاب در تأیید کاندیدای مورد نظرشان بهره ببرند و وقتی چنین نتیجه ای حاصل نشد، سئوالات با مضمون تخریب آغاز شد که چرا آیت الله مصباح بر نظر خودش تا این حد پافشاری می کند و صد البته اگر این پافشاری درباره کاندیدای مطلوب آنها بود، هرگز این پافشاری نامطلوب جلوه می کرد!

این کم لطفی البته یک سویه نبود که برخی از دوستان نیز در برابر این تفریط غرض ورزانه، به دامن افراط محبت گونه ولی ناآگاهانه گرفتار شدند و بر خلاف مشی عملی و سلوک دینی و سیاسی استاد، رسیدن به هر نتیجه ای بر خلاف نتیجه استاد را خطا و گناه می دانستند، هر چند این نتیجه بر اساس شاخص هایی که آیت الله فرموده بود، به دست می آمد!




لنکرانی با تصمیم خودش از صحنه انتخابات و با صراحت تمام به نفع یک کاندیدا کناره گیری کرد. بسیاری از دلسوزانی که جلیلی را نسبت به لنکرانی ترجیح می دادند و اصلح می دانستند و در عین حال دلبستگی به آیت الله مصباح داشتند، با عجله دنبال این بودند که هر چه سریعتر از سرمایه آیت الله مصباح در سبد کاندیدای مطلوب خود یعنی جلیلی استفاده کنند تا در کُرکُری خواندن ها به این حمایت بنازند اما منطق دینی استاد چنین حکم نمی کرد. در جلسه ای یکی از همین افراد با تندی خطاب به من گفت حال که لنکرانی انصراف داده، چرا آقای مصباح در حمایت از جلیلی تعلل می کند؟ و من که تفاوت و فاصله را در دو نگاه می دیدم او را به صبر دعوت کردم. جالب اینجاست که همین فرد چند روز مانده به انتخابات در چرخشی آشکار فقط بر اساس مدل نظرسنجی طرفدار دو آتشه کسی شد که هیچ صلاحیتی برایش قائل نبود و البته الان هم قلم به دست دارد و در مذمت وحدت نکردن می نویسد! از یاد نمی برم که سال ۸۴ یکی از چهره های متنفذ سیاسی که سایت منسوب به او در این روزها بیشترین تخریب را نسبت به آیت الله مصباح و کاندیدای مورد حمایت ایشان داشته، ما را به دفترش دعوت کرد و سه ساعت تلاش کرد تا نظرمان را برای حمایت از کاندیدای مورد نظرش جلب کند. به او گفتم شما اقتصاددان هستید، آیا دیدگاه های اقتصادی این فرد را می پذیرید؟ آیا شیوه های تبلیغی او را قبول دارید؟ پاسخش منفی بود و تنها استدلالش جمایت از آن فرد برای رأی نیاوردن فرد دیگری بود! آیا چنین نگاهی در سیاست نباید مصباح را خاموش کند؟!




آیت الله مصباح که مانند بسیاری از شخصیت های دیگر از دکتر جلیلی شناختی کمتر از لنکرانی داشتند با گذشت چند روز و بر قراری چند نشست و اظهار نظرهای علنی دکتر جلیلی در خصوص برخی از موضوعات کلیدی در برنامه های تلویزیونی، نهایتا به نسبت کاندیداهای موجود و بر اساس شناخت تفصیلی ای که یافتند، از جلیلی حمایت کردند ...

دقیقا بر اساس منطقی روشن و بر گرفته از تعالیم دینی و نه حزبی و سیاسی و البته این از نگاه آنها که سال ها برای رسیدن به این جایگاه برنامه ریزی کرده بودند گناه کمی نبود! برای همین هم هفته هاست که تخریب و توهین ها حتی از زبان کسانی که خود را شاگرد معرفی می کنند ادامه دارد، شاگردانی که سال ها قبل خود پذیرفتند در برابر وسوسه هایی مردود شدند!




انتخابات تمام شد اما آنهایی که بر اساس تکلیف در این میدان دویده بودند - مهم نیست از چه کسی حمایت کرده بودند - احساس خستگی نداشتند و آنها که با هزار نیت به میدان آمده بودند، شمارش آرا که تمام شد خستگی به تنشان ماند. این انتخابات درس هایی زیادی به دنبال داشت خصوصا برای اهالی سیاست که از یاد نبرند دین از سیاست جدا نیست یعنی نمی توان با روش باطل و با هزینه باطل به نتیجه حق رسید.

من هرگز آیت الله مصباح را با احساسم نپذیرفتم که عشق با احساس شاید به انحراف کشیده شود اما عشق با عقل حتما احساس را هم به دنبال دارد. این راه را هم البته از همین استاد در نسبتم با رهبری و نایب امام آموختم که ولی فقیه و نایب امام را نباید با احساس پذیرفت بلکه باید با عقل درکش کرد که اگر چنین کردی حتما عشق و رابطه ای احساسی به دنبال دارد البته بدون انحراف.




ما آیت الله مصباح را به تعبیر شهید بهشتی مصباح دوستان می دانیم چون هرگز در مراجعه به او، دعوت به خودش را ندیدیم بلکه همواره دعوت به نایب امام را دیدیم. این نکته ظریفی است که برخی علی رغم سال ها نزدیکی به استادشان درک نکردند و کم کم در عالم سیاست - علی رغم این که چیزی نبودند - شدند دعوت کننده به خود و همین ساقطشان کرد. خدا عاقبت ها را به خیر کند، همین.




پی نوشت:

قابل توجه کسانی که خیال میکردن در جبهه پایداری انشقاق و تفرقه افتاده و به شاخه ی قم و تهران تبدیل شدن! رسایی تو این دسته بندی تو شاخه ی تهرانه ها ...!!!




موفق باشین.

92/4/9





ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum400/thread52263.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


خدا رابشناسی،از دیگران کمک نمی‌خواهی!


خدا رابشناسی،از دیگران کمک نمی‌خواهی!













آیت ا... شیخ حسنعلی نخودکی درباره صدق در عبادت می فرماید: «ای عزیز، اگر در ایاک نعبد راستگو شدی، به یقین که در ایاک نستعین هم صادقی. زیرا اگر کسی خدا را شناخت و به عنوان عبودیت او را سجده کرد، نمی تواند از دیگری استعانت جوید.





اما اگر او را نشناخت و نتوانست او را سجده کند، در کارهای خود حیران و سرگردان می ماند و هر لحظه به جایی نگران است زیرا رسم است که بنده از مولای خود استعانت جوید. حال اگر انسان خدای خود را نشناخت و سجده اش به قلب نبود و بلکه به صورت بود، همچون گدایان کوچه و بازار در به در و سرگردان خواهد بود.»





چشمه سار معرفت- صفحه ۳۷





ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum81/thread52262.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


«نفس خویش را رها کن و بیا»


«نفس خویش را رها کن و بیا»






شبانه روز پنج مرتبه به حضور حق و هر مرتبه دو بار «اهدنا الصراط» گویاییم،


و حضرت حق 124 هزار پیغمبر داشته که شاید در مقابل هر نبی لا اقل ده ولی بوده است،


و همه آنها برای هدایت طریق آمده‌اند.


پیغمبری در مناجات عرض کرد:«ربّ این الطریق الیک» یعنی:«پروردگارا! راه سوی تو کدام است؟»


خطاب رسید: «دع نفسک و تعل» یعنی: «نفس خویش را رها کن و بیا»









ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum137/thread52261.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


نفوذ دعا از سر نیزه آهنی هم بیشتر است

میگه هر چی باهاش حرف میزنم ...

هر چی نصیحتش میکنم...

اصلا گوشش بدهکار نیست ...

حتی با داد و فریاد هم نتوستم حریفش بشم ....

تا بهش خوب و بد زندگی رو بفهمونم....

می دونی راهش چیه ؟

براش دعا کن






الدعا انفذ من السنان الحدید


نفوذ دعا از سر نیزه آهنی هم بیشتر است



کافی- ج2 - ص 446 - ح 7
















ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum169/thread52260.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


کشتار اهل سنت به دست وهابیون

آل سعود برای رسیدن به قدرت از هیچ جنایتی دست بردار نبودند ،و در حال حاضر هم که با اسم کشور عربستان در حال فعالیت میباشند برای رسیدن به منافع خود هیچ خط قرمزی مانع آنها نیست و پوشالی بودن ادعای دینداری آنان بر هیچ حق طلبی پوشیده نیست ،چنانچه جنایات ننگین آنان در سوریه با عنوان های قتل عام زن و بچه و فتوای جهاد جنسی عالم سلفی که به خودسوزی زن مسلمان سوری و سه دخترش (به خاطر تجاوز بیش از بیست به اصطلاح مجاهد ) به آنان انجامید بیانگر چهره واقعی این طایفه جنایتکار و خونریز میباشد.



از جمله جنایت این قوم بدکار، کشتار علماء اهل سنتی بود که مخالف این فرقه ضاله(وهابیت) بودند چنانچه:



دريادار سرتيپ ايّوب صبري‌ (سرپرست مدرسه عالي نيروي دريايي در دولت عثماني ضد شيعه و معاصر با عصر محمد بن عبد الوهاب) كتابي دارد به نام تاريخ وهابيان ، وی در کتاب خویش به نقل از عبد العزيز بن سعود مینویسد:



و لأجل تحقيق هذا الأمل، فلابدّ من أن نجتثّ دابر علماء العامّة الذين يدّعون أنّهم يتّبعون السنّة النبويّة السنيّة و الشريعة المحمديّة العليّة و بعبارة أخري: نستأصل شأفة المشركين الذين يسمّون أنفسهم بإسم علماء أهل السنّة و لا سيّما من يشار إليه بالبنان منهم. إذ ما دام هؤلاء في قيد الحياة فسوف لا يروق لأتباعنا بلغة من العيش، فلذا ينبغي أن نبيد من يظهر بعنوان عالم أولاً، ثمّ نحتلّ بغداد ثانياً.



يعني علماء أهل سنت، مانع بزرگ ما هستند براي نشر مباني فكري و اعتقادي وهابيت و بايد اول اينها را از سر راه‌مان برداريم.

اگر ما بخواهيم نداي وهابيت را به دنيا و قلب بغداد برسانيم، بايد تمام علماء أهل سنت كه دم از سنت مي‌زنند، از لب شمشير بگذرانيم.

براي رسيدن به هدف، بايد دُم تمام علماء أهل سنت را كه از سنت نبوي و شريعت محمدي تبعيت مي‌كنند، قطع كنيم.




تاريخ الوهّابيّة، ص55، چاپ الهدف للإعلام و النشر ـ القاهرة، سنة 2003 ميلادي



باز هم ايشان در جاي ديگري از اين كتاب مي‌نويسد:



وقتي اينها در سال 1218 هجري حمله كردند به مكه مكرمه براي تصرف آنجا، انبوه زيادي از علماء أهل سنت را كشتند و نابود كردند، بدون آن‌كه كوچك‌ترين جرمي براي آنها ذكر كنند.

قتل سعود الوخيم العاقبة كثيراً من علماء العامّة بدون ذنب.




سعود بن عبد العزيز بيچاره و عاقبت به شر، تعداد زيادي از علماء أهل سنت را بدون گناه كشت.



تاريخ الوهّابيّة، ص95، چاپ الهدف للإعلام و النشر ـ القاهرة، سنة 2003 ميلادي



در سال 1217 هجري به طائف (در 95 كيلومتري شمال مكه) حمله كردند؛ طائف نه در آن زمان و نه الآن، شيعه ندارد. آقاي زيني دحلان در كتاب الدرر السنية نقل مي‌كند:



و لمّا ملكوا الطائف في ذي القعدة سنة 1217 ألف و مائتين و سبعة عشر، قتلوا الكبير و الصغير و المأمور و الآمر و لم ينج إلاّ من طال عمره و كانوا يذبحون الصغير علي صدر أمّه و نهبوا الأموال و سبّوا النساء.



وقتي در سال 1217 هجري به طائف حمله كردند، بزرگ و كوچك، پير و جوان، مرد و زن، همه را قتل عام كردند؛ حتي طفل شيرخواره را در دامن مادر سر مي‌بريدند ...

الدرر السنيّة، ص45



این سند تاریخی بیش از آنچه فکرش را بکنیم قابل تامل است ؟؟


زیرا نشانگر این است که اهل سنت اصیل با افکار فرقه وهابیت مخالف بوده و هست و این دو با هم جمع شدنی نیستند.



و اصولا این فرقه باطل آگاها یا غافلا برای جدایی و تفرقه اهل سنت و شیعیان پایه ریزی شده است چنانچه هر انسان آگاه و حق بینی میتواند این نکته را از سیاستهای باطل و اسلام ستیز دولت عربستان احساس نماید.



+





ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum368/thread52258.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


فقیرى در كنار ثروتمند








یكى از مسلمانان ثروتمند با لباس تمیز و فاخر محضر رسول خدا(صلى الله علیه و آله) آمد و در كنار حضرت نشست.



سپس فقیرى با لباس كهنه وارد شد و در كنار آن مرد ثروتمند قرار گرفت.



مرد ثروتمند یكباره لباس خود را جمع كرد و خویش را به كنارى كشید تا از فقیر فاصله بگیرد.



پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) از این رفتار متكبرانه سخت ناراحت شد و به او رو كرد و فرمود:



آیا ترسیدى چیزى از فقر او به تو سرایت كند؟!



مرد ثروتمند گفت: خیر! یا رسول الله.



پیامبر(صلى الله علیه و آله) فرمود: آیا ترسیدى از ثروت تو چیزى به او برسد؟!



ثروتمند: خیر! یا رسول الله.



پیامبر(صلى الله علیه و آله) فرمود: پس چرا از او فاصله گرفتى و خودت را كنار كشیدى؟



مرد ثروتمند گفت: من همدمى (شیطان یا نفس اماره) دارم كه فریبم مى دهد و نمى گذارد واقعیتها را ببینم، هر كار زشتى را زیبا جلوه مى دهد و هر زیبایى را زشت نشان مى دهد. این عمل زشت كه از من سر زد، یكى از فریبهاى اوست. من اعتراف مى كنم كه اشتباه كردم. اكنون حاضرم براى جبران این رفتار ناپسندم نصف سرمایه خود را رایگان به این فقیر مسلمان بدهم.



پیامبر(صلى الله علیه و آله) به مرد فقیر فرمود: آیا این بخشش را مى پذیرى؟



مرد فقیر گفت: نه! یا رسول الله.



مرد ثروتمند گفت: چرا؟!



مرد فقیر گفت: زیرا مى ترسم من نیز مانند تو متكبر و خودپسند بشوم و رفتارم مانند تو نادرست و دور از عقل و منطق گردد!






منبع: بحارالانوار، ج 22، ص 130
















ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum297/thread52259.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


در نماز، تکبیر چند بار و در کجا واجب است؟


در نماز، تکبیر چند بار و در کجا واجب است؟















نقل قول:








تکبیر واجب نماز همان تکبیر ابتدای نماز (تکبیرة الاحرام) است که جزء ارکان نماز هم می باشد و در صورتی که عمداً یا سهواً ترک شود نماز باطل است اما دیگر تکبیرهای نماز مستحب است.







در این مقاله سه سوال درباره نماز مطرح می شود:




سوال: به علت عدم تسلط به زبان عربی، آیا می‌توان دعای خود را در قنوت به زبان مادری گفت و آیا پس از قنوت گفتن الله اکبر جایز است؟





1ـ نظر فقها در‌باره خواندن دعا در نماز‌های واجب به زبان غیر عربی، مختلف است: برخی آن‌ را جایز می‌دانند. (آیات عظام: خمینی، بهجت، خامنه‌ای، نوری همدانی) عده‌ای می‌گویند: احتیاط مستحبّ آن است که به غیر عربى دعا نکند. (آیات عظام: سیستانی، گلپایگانى، خوئى، زنجانى، تبریزى، صافى) و نظر بعضی نیز آن است که بنابر احتیاط واجب به عربى باشد. (آیة الله فاضل لنکرانی (ره) و امام خمینی، توضیح المسائل (محشّی)، ج‌1، ص 621)

گفتنی است آنچه گذشت مربوط به نمازهای واجب است اما درباره غیر عربی خواندن دعا در نمازهای مستحب همه مراجع می‌گویند، در نماز مستحبّى دعا به انگلیسى و فارسى و هر زبان دیگر جایز است. (موسوی گلپایگانی، سید محمدرضا، مجمع المسائل، ج‌1، ص 176)

2ـ مستحب است نمازگزار، قبل از رفتن به رکوع تکبیر بگوید و در هنگام تکبیر دو دست را تا مقابل گوش‌ها بالا برد. (خراسانى، على محمدى، شرح تبصرة المتعلمین، ج ‌1، ص 124) پس گفتن الله اکبر بعد از قنوت، نه تنها جایز است، بلکه از مستحبات نماز شمرده می‌شود.







سوال: در خواندن نماز، تکبیر را چند بار و در کجای نماز می گویند؟





تکبیر واجب نماز همان تکبیر ابتدای نماز (تکبیرة الاحرام) است که جزء ارکان نماز هم می باشد و در صورتی که عمداً یا سهواً ترک شود نماز باطل است. (توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج‏1، ص 531) اما دیگر تکبیر های نماز مستحب است.









سوال: آیا در نمازهای واجب، بعد از تکبیره الاحرام و قبل از قرائت حمد می‌توان دعای «وجهت وجهی... » را خواند؟





(دعای «وجهت» این است: «وجهت وجهی للذی فطر السموات و الارض عالم الغیب و الشهادة الرحمن الرحیم على ملة ابراهیم و دین محمد و ولایة أمیر المۆمنین علی بن أبی طالب حنیفا مسلما وما أنا من المشرکین، ان صلاتی ونسکى ومحیاى ومماتى الله رب العالمین لا شریک له وبذلک أمرت وأنا أول المسلمین لا إله غیرک و لا معبود سواک أعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم».)

مستحب است انسان نمازگزار، با هفت تکبیر نماز را شروع کند، و یکى از آن هفت تکبیر را [در نیت] تکبیرة الأحرام قرار دهد. [پس در حقیقت شش تکبیر مستحب است]. و مستحب است میان این تکبیرات سه دعا از دعاهاى وارده از ائمه (علیهم السلام) را بخواند. از عبارت برخی از علما مانند علامه حلی این طور بر می‌آید که اختیار با خود نمازگزار است که هر یک از این هفت تکبیر را تکبیرة الأحرام قرار دهد چه اوّلى یا آخرى یا یکى از تکبیرات وسط. پس می‌توان بعد از تکبیرة الاحرام و قبل از قرائت حمد این تکبیرات را همراه با اذکار وارده بخواند.

اما در برخی از کتاب‌های فقهی این طور تبیین شده که بهتر است اوّل، سه تکبیر بگوید، سپس این دعا را بخواند: «اللهم انت الملک الحق لا اله الا انت سبحانک انی ظلمت نفسی فاغفر لی ذنبی فانه لا یغفر الذنوب الا انت». سپس دو تکبیر دیگر بگوید و به دنبال آن بخواند: «لبیک و سعدیک و الخیر فی یدیک و الشر لیس الیک و المهدی من هدیت لا منجی منک الا الیک سبحانک و حنانیک تبارکت و تعالیت سبحانک رب البیت». سپس دو تکبیر مى‌گوید و مى‌خواند: «وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضَ عٰالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهٰادَةِ حَنِیفاً مُسْلِماً وَ مٰا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ إِنَّ صَلٰاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیٰایَ وَ مَمٰاتِی لِلّٰهِ رَبِّ الْعٰالَمِینَ لٰا شَرِیکَ لَهُ وَ بِذٰلِکَ أُمِرْتُ وَ أَنَا من الْمُسْلِمِینَ».

مشهور فقها، آیه 79 سوره انعام را (با کمی اضافات) به عنوان یکی از اذکار مستحب، در آغاز نماز آورده‌اند، اگرچه عبارتی با شباهت بیشتر به آنچه که در سۆال ذکر شده است، در برخی از کتب روایی به نقل از کتاب فقه الرضا(علیه السلام) نیز دیده می‌شود. (علی بن موسی (امام هشتم)، الفقه المنسوب للإمام الرضا علیه السلام، ص 104، باب 7)








فرآوری: آمنه اسفندیاری

بخش احکام اسلامی تبیان



منابع:

سایت اسلام کوئیست





ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum209/thread52256.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


اگر از ماه رمضان روزه قضا دارید بخوانید!!


اگر از ماه رمضان روزه قضا دارید بخوانید!!














نقل قول:








اگر کسی روزه ماه رمضان را عمداً (بدون عذر شرعی مانند مریضی) نگیرد، باید قضاى آن را بجا آورد و براى هر روز دو ماه روزه بگیرد یا به شصت فقیر طعام بدهد، یا یک بنده آزاد کند و چنانچه تا رمضان آینده قضاى آن روزه را بجا نیاورد براى هر روز نیز دادن یک مد طعام لازم است.






در این مقاله به سه سوال فقهی پاسخگو خواهیم بود:





سوال: اگر کسی روزه سال قبل را نگرفته و تا ماه رمضان آینده نیز قضا نکرده باشد چه حکمی دارد؟





سه صورت برای پرسش شما وجود دارد که ما با استفاده از دیدگاه های مراجع تقلید، به تفکیک به پاسخ آن می پردازیم.

یک. اگر به واسطه مرضى، روزه رمضان را نگیرد و مرض او تا رمضان سال بعد طول بکشد، قضاى روزه‏هایى را که نگرفته بر او واجب نیست و باید براى هر روز یک مدّ که تقریباً ده سیر (750 گرم) است گندم یا جو و مانند اینها به فقیر بدهد. (توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج‏1، ص 947، مسأله 1703)

دو. اگر به واسطه عذر دیگرى؛ مثلًا براى مسافرت روزه نگرفته باشد و عذر او تا رمضان بعد باقى بماند، روزه‏هایى را که نگرفته باید قضا کند و احتیاط مستحب آن است که براى هر روز یک مد طعام هم به فقیر بدهد. (توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج‏1، ص 947، مسأله 1703)

سه. اگر در ماه رمضان به واسطه عذرى روزه نگیرد و بعد از رمضان عذر او برطرف شود و تا رمضان آینده عمداً قضاى روزه را نگیرد باید روزه را قضا کند و براى هر روز یک مد گندم یا جو و مانند اینها هم به فقیر بدهد. (توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج‏1، ص 947، مسأله 1705)




سوال: اگر قضای روزه رمضان را تا رمضان آینده نگیرد، آیا معصیت کرده است یا نه؟





اگر قضاى روزه رمضان را (یک سال یا )چند سال تأخیر بیندازد باید قضا را بگیرد، و براى هر روز یک مد طعام به فقیر بدهد. (توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج‏1، ص 949) بنابراین چنین کاری حرام نیست و شخص معصیت نکرده است. (مستمسک العروة الوثقى، ج‏8، ص 506؛ المستند فی شرح العروة الوثقى، ج‏2، ص 198؛ صراط النجاة (خویی)، ج2، ص 150، س 472)

سوال: 1. کسی که نمی داند از سال های قبل (سال های اولیه تکلیف) نماز قضا دارد یا نه و حتی نمی تواند حدس بزند که مثلاً چقدر نماز قضا دارد، تکلیفش چیست؟





2. کسی که نمی داند از سال های قبل (سال های اولیه تکلیف) روزه قضا دارد یا نه و حتی نمی تواند حدس بزند که مثلاً چقدر روزه قضا دارد، تکلیفش چیست؟





3. کسی که روزه قضای خود را تا ماه رمضان آینده نگیرد و وارد ماه رمضان شود و بعد از آن بخواهد قضای آن را بگیرد، آیا کفاره نیز شاملش می شود؟







1. اگر کسی نمی داند که آیا نماز قضایی بر عهده اش است یا خیر، چون یقین به قضا شدن ندارد، چیزی بر عهده او نبوده و بجا آوردن نماز قضا بر او واجب نیست. (حسینی خامنه ای، سید علی، أجوبة الاستفتاءات (بالفارسیة)، ص 106، س 526 و 527) پس، بر شما چیزی واجب نیست.اما اگر یقین به داشتن نماز قضا داشته، ولی مقدار آن را نمی دانید (و نمی توانید حدس بزنید) اگر مقدار کمتر را بخوانید کافی است. (توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج‏1، ص 754، مسئله 1383)

2. اگر یقین ندارید که روزه ای قضا شده یا نه، مانند نماز چیزی بر عهده شما نیست. اما اگر نمی توانید مقدار قضا شده را حدس بزنید، فتوای مراجع عظام تقلید به شرح ذیل است:




آیة الله خامنه ای(دام ظله): جایز است که به قضاى آن مقدار از روزه‏هایش که یقین به فوت آنها دارد، اکتفا نماید. (أجوبة الاستفتاءات (بالفارسیة)، ص 170، س 819)

آیة الله فاضل (ره): اگر در تعداد روزهایى که نگرفته و باید قضا کند شک دارد، باید به مقدارى که یقین دارد روزه نگرفته قضا کند. مثلًا اگر شک کند که پنج روزه قضا بر عهده او است یا هفت روزه باید پنج روز را قضا کند. (توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج1، ص 945)

آیة الله زنجانی(دام ظله): بنابر احتیاط واجب باید مقدار بیشترى را که احتمال مى‏دهد روزه نگرفته قضا نماید. (توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج1، ص 945)

آیة الله مکارم شیرازی(دام ظله): همان مقدار که یقین دارید روزه نگرفته اید قضا کنید. (سایت معظم له، استفتائات، احکام روزه قضا)

آیة الله بهجت(ره): به مقدار یقینى باید انجام دهید (قضا کنید). (سایت معظم له، استفتائات، احکام روزه قضا)

3. اگر روزه رمضان را عمداً (بدون عذر شرعی مانند مریضی) نگیرد، باید قضاى آن را بجا آورد و براى هر روز دو ماه روزه بگیرد یا به شصت فقیر طعام بدهد، یا یک بنده آزاد کند و چنانچه تا رمضان آینده قضاى آن روزه را بجا نیاورد براى هر روز نیز دادن یک مد طعام لازم است. (توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج1، ص 949، م 1710)

خلاصه: اگر کسی به واسطه مرضى روزه رمضان را نگیرد و مرض او تا رمضان سال بعد طول بکشد، قضاى روزه‏هایى را که نگرفته بر او واجب نیست و باید براى هر روز یک مد (که تقریباً ده سیر(750 گرم) است)، طعام یعنى گندم یا جو و مانند اینها به فقیر بدهد.

اما اگر به واسطه سفر روزه را نگیرد پس باید هر روزی را که نگرفته قضا کند و براى هر روز یک مد (که تقریباً ده سیر(750 گرم) است)، طعام یعنى گندم یا جو و مانند اینها به فقیر بدهد. ولی اگر عمداً روزه را نگیرد، باید هم قضا کند و هم کفاره بدهد و هم براى هر روز یک مد طعام به فقیر بدهد .






و اما در مورد نمازهای قضا شده نظرات آیات عظام به این شرح است:

آیة الله مکارم شیرازی(دام ظله): مثلًا نمى‏داند دو نماز بوده یا سه نماز، کافى است مقدار کمتر را بخواند، امّا اگر قبلًا شماره آنها را مى‏دانسته، ولى به واسطه سهل انگارى فراموش کرده، احتیاط واجب آن است که مقدار بیشتر را بخواند.

آیة الله فاضل (ره): احتیاط واجب آن است، چنانچه شماره آنها را قبلًا مى‏دانسته و بعد فراموش نموده مقدار زیادتر را بخواند.

آیة الله بهجت(ره): چنانچه براى او مشکل نیست و عسر و حرج در کار نباشد، لازم است آن قدر نماز بخواند تا علم پیدا کند به مقدار نمازهاى قضا شده یا این که بیشتر نماز قضا خوانده است، و اگر تحصیل علم ممکن نیست، به مقدارى که اطمینان پیدا کند، نماز بخواند؛ و اگر آن هم نشد، به قدرى که گمان پیدا کند؛ و این احتیاطات، در صورتى است که مى‏داند یا احتمال مى‏دهد که سابقاً مقدار آنها را مى‏دانسته و الّا فقط به قدرى که یقین دارد نماز بخواند و در مورد مقدار بیشتر، احتیاط کردن خوب است، ولى ظاهر این است که لازم نیست.

(آیات عظام: گلپایگانى، خوئى، تبریزى، سیستانى، زنجانى، صافى): مسأله کسى که مثلًا چند نماز صبح یا چند نماز ظهر از او قضا شده و شماره آنها را نمى‏داند مثلًا نمى‏داند که سه یا چهار یا پنج نماز بوده، چنانچه مقدار کمتر را بخواند کافى است. ولى بهتر آن است که به قدرى نماز بخواند که یقین کند تمام آنها را خوانده است؛ مثلًا اگر فراموش کرده که چند نماز صبح از او قضا شده است و یقین دارد که بیشتر از ده نماز نبوده (خوئى، تبریزى، سیستانى): احتیاطاً ده نماز صبح بخواند.

آیة الله زنجانی(دام ظله): احتیاط مستحب آن است که مقدار بیشتر را بخواند؛ بخصوص اگر شماره آنها را مى‏دانسته و فراموش کرده، مثلًا اگر فراموش کرده که چند نماز صبح از او قضا شده و یقین دارد که بیشتر از ده نبوده، به احتیاط مستحب ده نماز صبح بخواند.





فرآوری: آمنه اسفندیاری

بخش احکام اسلامی تبیان



منابع:

سایت اسلام کوئیست

توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج1





ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum209/thread52255.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


اگر کسی روزه سال قبل را نگرفته و تا ماه رمضان آینده نیز قضا نکرده باشد چه حکمی دارد؟


اگر کسی روزه سال قبل را نگرفته و تا ماه رمضان آینده نیز قضا نکرده باشد چه حکمی دارد؟







سه صورت برای پرسش شما وجود دارد که ما با استفاده از دیدگاه های مراجع تقلید، به تفکیک به پاسخ آن می پردازیم.



یک. اگر به واسطه مرضى، روزه رمضان را نگیرد و مرض او تا رمضان سال بعد طول بکشد، قضاى روزه‏ هایى را که نگرفته بر او واجب نیست و باید براى هر روز یک مدّ که تقریباً ده سیر (750 گرم) است گندم یا جو و مانند اینها به فقیر بدهد.


(توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج‏1، ص 947، مسأله 1703)



دو. اگر به واسطه عذر دیگرى؛ مثلًا براى مسافرت روزه نگرفته باشد و عذر او تا رمضان بعد باقى بماند، روزه‏ هایى را که نگرفته باید قضا کند و احتیاط مستحب آن است که براى هر روز یک مد طعام هم به فقیر بدهد.


(توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج‏1، ص 947، مسأله 1703)



سه. اگر در ماه رمضان به واسطه عذرى روزه نگیرد و بعد از رمضان عذر او برطرف شود و تا رمضان آینده عمداً قضاى روزه را نگیرد باید روزه را قضا کند و براى هر روز یک مد گندم یا جو و مانند اینها هم به فقیر بدهد.

(توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج‏1، ص 947، مسأله 1705)







سوال: اگر قضای روزه رمضان را تا رمضان آینده نگیرد، آیا معصیت کرده است یا نه؟







اگر قضاى روزه رمضان را (یک سال یا )چند سال تأخیر بیندازد باید قضا را بگیرد، و براى هر روز یک مد طعام به فقیر بدهد. (توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج‏1، ص 949) بنابراین چنین کاری حرام نیست و شخص معصیت نکرده است.


(مستمسک العروة الوثقى، ج‏8، ص 506؛ المستند فی شرح العروة الوثقى، ج‏2، ص 198؛ صراط النجاة (خویی)، ج2، ص 150، س 472)








ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum126/thread52254.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم