يادداشتي از حجتالاسلاموالمسلمين «مهدي طائب»
شهادت پايان يک حرکت «موفقيتآميز» در اين دنياست که انسان را به¬شکل «موفقيتآميز» به مرحلة آخرت وارد ميکند. اصل اين است که ما از اين عالم به¬شکل موفقيتآميزي عبور کنيم. شکل موفقيتآميز، شکلي است که خداي متعال بر ما فرض و امر نموده و وظيفه ماست که آن مسير را برويم. روزي مسير اين است که به جبهة جنگ برويم؛ «يقتُلونَ و يقتَلون»، بكشيم و كشته شويم. وظيفۀ اولمان هم در ميدان جنگ اين است که دشمن را ازبين ببريم تا مانع راه هدايت، از سر راه مردم برداشته شود. «و يقتُلون»؛ اينكه کشته شويم هدف نيست؛ هدف اين است که مانع را از سر راه دين خدا برداريم. لازمة آن هم اين است كه «و يقتَلون»؛ كشته شويم؛ وقتي کشته شديم، اين عنوان که در مسير حرکت کردهايم، روي پيشانيمان ميخورد؛ يعني حرکتمان موفقيتآميز بوده است. پس چيزي كه اصل است، اين است که ما به آن وظيفهاي که خداي متعال برايمان تعيين کرده است، عمل کنيم؛ اگر در راه انجام وظيفه کشته بشويم يا از دنيا برويم، به هدف رسيدهايم.
آقا ابيعبدلله (ع) هم به وظيفهشان عمل کردند و مسيرشان اين شد که در کربلا با شمشير شهيد بشوند. امام صادق (ع) به وظيفهشان عمل کردند و مسيرشان اين شد که با سم شهيد بشوند. امام كاظم(ع) به وظيفهشان عمل کردند و مسيرشان اين شد که چند سال به زندان بروند. حالا هم امام زمان (عج) دارند به وظيفهشان عمل ميكنند.
بنابراين آن چيزي که اصل است، اين است که ما به چيزي که وظيفهمان است عمل کنيم؛ براي همين آن عالِمي که حالا وظيفهاش تبليغ دين است، ميرود تبليغ دين ميکند. مينشيند، مينويسد، قلم ميزند و... . از اين منزل به آن منزل حرکت ميکند و در پايان گرفتار تور دشمن نميشود كه كشته شود؛ به مرگ طبيعي از دنيا ميرود. اين فرد چون به وظيفهاش عمل کرده است، اجرش را كه مقام شهادت است، بهش ميدهند.
حالا اين روايتِ «مدادُ العلماء، افضل مِن دِماء الشهدا» ميگويد، آن مرکب که عالم با آن مطالب ديني را توضيح ميدهد، بهتر از خون شهدا است. اين تمثيل است. شايد همة حرف نباشد؛ يعني ما نگوييم که آن مرکّب از خون شهدا برتر است.
اينها تمثيلهايي هستند كه در حقيقت ميخواهند اهميت موضوع را برسانند. مثل خيلي از رواياتي كه پيامبر اکرم(ص) ميفرمايند، اگر كسي اين عمل را انجام بدهد، در درجۀ من در بهشت قرار ميگيرد.
پس الآن هم باب انجام وظيفه باز است. آن باب «يقتُلون» شايد حالا براي عدهاي بسته باشد، اما مسيرهاي ديگر براي درک آن مقام باز است؛ چون اصل آن مقام هم براي اين است که ما به وظيفهمان عمل کنيم، به¬همين خاطر وقتي خداي متعال خواست دربارة آنهايي که کشته شدهاند صحبت کند، فرمود، «و لاتَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلَ الله اَمواتاً». آنها اموات نيستند؛ «بل احياء». زندهاند و «عند ربهم يرزقون»؛ نزد پروردگارشان مرزوقند. «فرحين بما اتاهم الله من فضله و يستبشرون بالذين لميلحقوا بهم من خلفهم». کساني که هنوز نيامدهاند، ولي ادامهدهندۀ راه آنها هستند، «الا خوف عليهم و لا هم يحزنون». خوفي نيست، محزون هم نيستند. «الا خوف عليهم و لا هم يحزنون»؛ خوفي بر رفتگان نيست يا خوفي بر ماندگان نيست.
اين کساني که ماندهاند و مسير آنها را نرفتهاند، به مقام شهادت نرسيده¬اند. در آيۀ ديگر فرمود: «للذين احسنوا منهم و اتقوا اجر عظيم». براي آنهايي که ميخواهند به اين مسير بروند، ولي فعلاً جنگ نيست، «احسنوا و اتقوا». آنها اگر ميخواهند به وظيفهشان عمل بکنند، «احسنوا»؛ يعني به وظيفهشان كه انجام كار نيكو است، عمل كنند. «واتقوا»؛ يعني تقواي الهي پيشه كنند، براي خدا كار كنند كه براي آن اجر بزرگي است. پس ميتوانيم بگوييم كه الآن هم باب جهاد باز است؛ حتي اگر به يقتَلون، به¬معناي خون ريختن نينجامد. باب جهاد يعني، آن چيزي را که خدا از او خواسته است، انجام ميدهد.
تشخيص وظيفه هم چيزي است که امروز امام جامعه از ما ميخواهد. آن روز که جنگ بود، امام راحل فرمود که جنگ در رأس همة امور است.
معلوم شد که ايشان تعيين وظيفه کردهاند. اگر کسي بخواهد تشخيص بدهد وظيفهاش آن نيست، بايد از راههاي ديگر بفهمد.
ببينيد که امام جامعه؛ يعني ولي امر مسلمين، چه خط و وظيفهاي را تعيين ميکند. يعني آن کسي که استاد دانشگاه است، ميتواند از حرفهاي آقا بفهمد که وظيفهاش چيست. آن کسي که در حوزة علميه کار ميکند، ميتواند از حرفهاي آقا بفهمد وظيفهاش چيست. آن کسي که در بازار کار ميکند هم ميتواند؛ فقط بايد برود و ببيند که ايشان چه گفته است، بعد وظيفهاش را دربياورد و عمل کند. هرکس هم که به وظيفهاش عمل کند، در مسير جهاد است.
ادامه مطلب ....
http://www.nooreaseman.com/forum260/thread47472.html
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
http://ifttt.com/images/no_image_card.png شرمنده شهدا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر