۱۳۹۱ دی ۱۹, سه‌شنبه

رؤيت خداوند و برداشت هاى متفاوت از آن


رؤيت خداوند و برداشت هاى متفاوت از آن


اميرمؤمنان(عليه السلام) درباره رؤيت و ديدار حق مى‌فرمايند: ما رَأَيْتُ شَيْئاَ إِلاّ رَأَيْتُ اللَّهَ قَبْلَهُ وَ بَعْدَهُ وَ مَعَهُ(110)؛ چيزى را نديدم، جز آن‌كه خدا را پيش از آن و پس از آن و با آن ديدم.





با ملاحظه چنين رواياتى ما معتقديم كه مرتبه‌اى از رؤيت خداوند براى شمارى از بندگان خدا و به طور قطع براى پيامبران و ائمه اطهار(عليهم السلام) حاصل بوده است و چنين مشاهده اى، چه در دنيا و چه در آخرت، محال است كه با چشم سر صورت پذيرد. در عين حال، با توجه به اين



كه مسأله رؤيت الهى در روايات ذكر شده است و تفسيرهاى مختلفى براى آن ارائه كرده‌اند، ما به دو تفسير اشاره مى‌كنيم:





1ـ برخى از علماى اهل سنّت وقتى به واژه رؤيت الهى برخورده‌اند و دريافته‌اند كه آن مشاهده در دنيا و با چشم سر ممكن نيست، ادعا كرده‌اند كه اين رؤيت در آخرت و با چشم سر تحقق مى‌يابد.

بى شك توجيه فوق ناشى از كوته بينى و عدم درك مسأله رؤيت خداوند است. بايد به اين عده گوشزد كرد كه تنها اجسام، قابل مشاهده حسى هستند و خداوند كه مجرد است، نه در دنيا با چشم مشاهده مى‌شود و نه در آخرت. بنابراين، مشاهده خداوند از مقوله مشاهده حسى نيست كه بتوان آن توجيه كوته نظرانه را براى آن ذكر كرد، بلكه مشاهده‌اى معنوى و روحانى است كه با چشم دل صورت مى‌پذيرد و در دنيا نيز امكان تحقق دارد. از اين رو، حضرت على(عليه السلام) در پاسخ ذعلب كه از حضرت سؤال كرد. هَلْ رَأَيْتَ رَبَّكَ؟ فرمودند: لَمْ أَكُنْ بِالَّذى أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ اَرَهُ؛ من خدايى را كه نبينم عبادت نمى‌كنم. باز ذعلب كه سخن حضرت براى اوقابل درك نبود، از حضرت درباره كيفيت رؤيت خداوند سؤال مى‌كند و حضرت در پاسخ مى‌فرمايند: لَمْ تَرَهُ الْعُيُونُ بِمُشَاهَدَةِ الاَْبْصَارِ وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقايِقِ الاِْيمانِ.(111)؛ خدا را چشمان مشاهده نكرده‌اند، بلكه او را قلب ها با حقيقت ايمانشان مشاهده كرده‌اند.





2ـ برخى رؤيت الهى را به معناى معرفت و علم به خداوند گرفته‌اند و گفته‌اند: كسانى كه به خداوند علم و معرفت دارند، گويا خداوند را مشاهده مى‌كنند. آن‌ها براى ادعاى خود به رواياتى استشهاد جسته‌اند كه در آن‌ها «رؤيت» به معناى «علم» به كار گرفته شده. اين تفسير نيز باطل است و رؤيت الهى، دريافت خاصى است كه براى اولياى خدا حاصل مى‌شود و معناى مستقلى از علم و معرفت دارد. از اين رو، وقتى كسى به وجود خدا معرفت دارد، نمى‌گويند خدا را مى‌بيند. هم چنين چنين مشاهده‌اى كه با چشم دل صورت مى‌پذيرد براى هر كسى قابل درك نيست و در هر موردى كه معلوم مشاهده حسى نمى‌شود، ما نمى‌گوييم آن را با چشم دل

مى‌بينيم. مثلاً ما كه به وجود سياره مريخ علم داريم، وقتى نمى‌توانيم آن را ببينيم نمى‌گوييم آن را با چشم دل مشاهده مى‌كنيم، و اگر هم چنين تعبيرى داشته باشيم، آن تعبير مجازى و شاعرانه است.





رؤيت الهى حقيقتى است كه در همين عالم مرتبه‌اى از آن براى اولياى خدا حاصل مى‌شود و بر اساس برخى روايات، مرتبه عالى‌تر آن در قيامت و براى اولياى خدا رُخ مى‌دهد. از اين جهت، همان كسانى كه در دنيا خداوند را مى‌بينند، از خداوند درخواست مى‌كنند كه در قيامت نيز به مشاهده حضرتش نايل گردند؛ چون مشاهده خداوند در قيامت كه تعلق روح از بدن قطع مى‌گردد و روح مستقل از بدن محدوديتى در مشاهده جمال الهى ندارد، شفاف‌تر و گسترده‌تر است: در اين عالم كه نفس به بدن تعلق دارد، هر قدر انسان اوج بگيرد باز تعلق به بدن حجاب روح است؛ مگر اين‌كه انسان به چنان احاطه و سعه وجودى برسد كه در همين دنيا بر آخرت احاطه يابد كه در اين صورت محدوديت هاى مادى مانع مشاهده او نمى‌گردند و همان مشاهده‌اى كه در آخرت براى اولياى حق حاصل مى‌گردد، در اين دنيا براى او رُخ مى‌دهد.

آنچه در ارتباط با رؤيت الهى ذكر شد، با شواهدى از روايات و رؤياهاى صادقه‌اى كه براى برخى از بزرگان رُخ داده، هم چنين مكاشفاتى كه براى برخى از اهل كشف و شهود حاصل شده ـ كه در آن مكاشفات دريافته‌اند بزرگ ترين نعمت مؤمنان در آخرت، مشاهده خداوند است ـ تأييد مى‌گردد.

حال كه از رؤيت الهى سخن گفتيم، جا دارد كه اشاره‌اى نيز به تجلى انوار ائمه معصومين(عليهم السلام) بر ساكنان بهشت داشته باشيم؛ از برخى از روايات به دست مى‌آيد كه به حسب درجات مؤمنان در بهشت، گاهى هفته‌اى يك بار، يا ماهى يك بار و گاهى سالى يك بار و حتّى گاهى چندين هزار سال يك بار، نور ائمه بر آنان ظاهر مى‌گردد. گاهى از تجلى نور ائمه بر آنان، چنان لذت و جذبه‌اى براى آنان حاصل مى‌گردد. كه از هوش مى‌روند. حال وقتى مؤمنان از درك مشاهده نور يكى از اولياى خدا كه مرتبه نازله نور خداست چنان لذّتى رادرك مى‌كنند كه در وصف نمى‌گنجد و چه بسا براى آن مشاهده ساليان درازى انتظار مى‌كشند، تصور كنيد كه از تجلّى نور خدا، بر آنان چه ابتهاجى حاصل مى‌شود؟ با اين وصف آيا با رسيدن به اين وصال، عذاب جهنم نيز براى انسان حقير و آسان نمى‌گردد؟









110 - فيض كاشانى؛ كلمات مكنونه، ص 3.

111 - بحارالانوار، ج 4، ص 27.




به سوی خودسازی

آیت الله محمدتقی مصباح یزدی






ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum81/thread47358.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


http://ifttt.com/images/no_image_card.png محبّ الزهراء

هیچ نظری موجود نیست: