۱۳۹۱ بهمن ۴, چهارشنبه

فقیری که کالای عشق دارد !


روایت مردی که به خدمت امام صادق (ع) رسید










گفت: فقیرم.

گفتند: نیستی.

گفت: فقیرم! باور کنید.

گفتند: نه! نیستی.

گفت: شما از حال و روز من خبر ندارید.

و حال و روزش را تعریف کرد. گفت که چقدر دستهایش خالی است و چه سختی هایی شب و روز می کشد. ولی امام هنوز فقط نگاهش می کردند.

گفت: به خداقسم که چیزی ندارم.

گفتند: صد دینار اگر به تو بدهم حاضری بروی و همه جا بگویی که ازما متنفری؟ از ما فرزندان محمد (صلی الله علیه و آله )

گفت : نه! به خداقسم نه.

_« هزاردینار؟ »

_نه! به خدا قسم نه.

_ده هزار دینار؟

_نه! باز دوستتان خواهم داشت.

گفتند: چطور می گویی فقیری وقتی چیزی داری که به این قیمت گزاف هم نمی فروشی؟

«چطور می گویی فقیری وقتی کالای عشق به ما در دارایی تو هست؟»





((کتاب خدا خانه دارد نوشته ی فاطمه شهیدی، ترجمه ی آزاد از امالی،ج7، ص147: روایت مردی که به خدمت امام صادق (ع) رسید.))






ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum304/thread47843.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


http://ifttt.com/images/no_image_card.png خادم الزینب

هیچ نظری موجود نیست: