۱۳۹۱ دی ۲۳, شنبه

وقتي زنگ مدرسه با بمب زده مي‎شود

20

نقل قول:








دی‌ماه سال 1365؛ ساعت 12 و بعد از ناهار، او را راهی مدرسه کردم. شالی را که خودم برایش بافته بودم هم دور دهانش بستم. حس عجیبی داشتم، چهره معصومش را چندین بار بوسیدم. خودش مات و مبهوت شده بود که چرا امروز رفتار مامان عوض شده است. نمی‌دانم چرا، ولی حسی از درون به من می‎گفت که تو هم "علی‌اکبر" خواهی داد.



زمانی که آژیر خطر به صدا درآمد خود را به پناهگاه رساندم، صدای بمباران خراشی بر دلم وارد کرد، زمانی که از پناهگاه بیرون آمدم، همهمه مردم که به طرف مدرسه می‎دویدند، نظرم را جلب کرد، نفهمیدم چطور بین سیل مردم خودم را به مدرسه رساندم.



وسط حیاط مدرسه گودالی بزرگ درست شده بود و جنازه‎های بی‎جان بچه‎ها، کنار گودال، قلبم را جریحه‎دار می‎کردند. حیاط مدرسه را نگاه کردم. مملو از دانش‎آموزانی بود که روی زمین افتاده بودند و همگی قامت کوچکشان تکه تکه و غرق خون بود.



در میان گرد و غبار، شال پسرم را پیدا کردم، نفهمیدم چطور شد که دنیا جلوی چشمانم تیره و تار شد. چشم که باز کردم خودم را بین اقوام دیدم که برای عرض تسلیت آمده بودند.



این جملات بخشی از درددل مادر یکی از 68 دانش‎آموزی است که در بمباران سال 65، در مدرسه شهید فیاض‎بخش و امام حسن مجتبی(ع) به شهادت رسیدند.



در مدرسه چه گذشت؟



"توجه، توجه، علامتی را که هم‌اکنون می‎شنوید اعلان وضعیت قرمز است و معنی و مفهوم آن این است که حمله هوایی انجام خواهد شد".



صدای آژیر خطر در فضا پیچید. صفوف منظم دانش‎آموزان بر اثر رعب و وحشت به هم ریخت. ناظم مدرسه آنها را به خونسردی و حفظ آرامش دعوت کرد ولی در آن لحظات هول‎انگیز چه کسی می‎توانست آرامش را به کودکان معصوم که تا پیش از این بارها و بارها بمباران محله و شهر و دیار خود را از نزدیک شاهد بوده‎اند،برگرداند، بی‎خبر از آنکه این بار نوبت خودشان بود.



هنوز صدای آژیر قطع نشده بود که دو موشک هوا به زمین در مقابل مدرسه به زمین اصابت کرد.آسمان صاف مدرسه در دود و غبار غلیظ گم شد و سکوت مرگباری همه جا را فرا گرفت. اندکی بعد از انفجار، اشیای مختلف از کیف و کفش دانش‎آموزان تا دست و پای قطع شده از آسمان به زمین باریدن گرفت.



صحنه‎ دردناکی بود، بعضی‎ها زیر آوار مانده بودند و بعضی‎ها مجروح و ناله‎هاﻱ ضعیفی از دهان کوچک به خون آغشته آنها بیرون می‎آمد، دانش‎آموزانی که تا دیروز در یک کلاس و یک مدرسه کنار هم درس می‎خواندند و با هم بازی می‎کردند حالا با بدنی غرق در خون و جسمی بی‎جان کنار هم افتاده بودند.



واقعه‎ای تلخ رخ داد که هر گاه یادش بیفتی قلبت را به درد می‌آورد.



داخل محوطه از دور ناله کودکانه به گوش می‎رسید. یک گودال نسبتا بزرگ در کنار محوطه دبستان شهید فیاض بخش ایجاد شده بود.



شاهدان چه دیدند؟



یکی از شاهدان این جنایت می‎گوید: روز این واقعه دلخراش از مقابل مدرسه امام حسن مجتبی(ع) رد می‎شدم. بچه‎ها را دیدم که مشغول شیطنت بودند. کنجکاو شدم. سرکی به داخل حیاط کشیدم. شور و هیجان خاصی بین بچه‎ها بود. با یاد دوران تحصیل خودم به راهم ادامه دادم و رفتم، اما هنوز چند قدمی دور نشده بودم که صدای آژیر خطر و در زمان کوتاهی صدای بمباران من را سر جایم میخکوب کرد. صدا خیلی نزدیک بود. به پشت سرم که نگاه کردم مدرسه را دیدم که غرق در دود بود.



با سرعت خودم را به مدرسه رساندم، اما با پیکر بی‎جان و نیمه‎جان بچه‎های مظلوم مواجه شدم. سریع دست به کار شدم و مشغول رسیدگی به مجروحین شدم. همانطور که مجروحین و اجساد دانش‌آموزان را از زیر آوار بیرون می‎کشیدم پیکر نیمه‎جانی را دیدم که نبضش هنوز می‎زد و به سختی نفس می‎کشید، او را برداشتم و با خود به بیمارستان بردم، اما متأسفانه دیگر دیر شده بود و جان به جان آفرین تسلیم کرد.



ساعت 12:45 روز شنبه 20 دی‌ماه سال 1365 دو فروند موشک دشمن بعثی، دو نقطه شهر بروجرد را به تلی از خاکستر و آتش مبدل کرد.



یکی از نقاط مورد اصابت موشک،دو مدرسه شهید فیاض بخش و امام حسن مجتبی(ع) بود که دانش‎آموزان ابتدایی نوبت عصر مدرسه در بیرون و حیاط مدرسه تجمع کرده بودند. ناظم زنگ مدرسه را به صدا درآورد. عده زیادی هنوز در خارج از مدرسه به سر می‎بردند که یکباره صدای رادیویی که از بهشت شهدا، پیروزی‎های رزمندگان اسلام را پخش می‎کرد قطع و وضعیت قرمز اعلام شد.



بر اثر این موشکباران، 68 نفر از دانش‎آموزان مدارس شهرستان بروجرد به شهادت رسیدند.



و امروز 26 سال از آن فاجعه می‎گذرد و آن جنایت، تنها گوشه کوچکی از جنایات صدام است. (ايسنا)





ادامه مطلب ....



http://www.nooreaseman.com/forum260/thread47497.html



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


http://ifttt.com/images/no_image_card.png اشاره

هیچ نظری موجود نیست: