اگر هنر به تعبیر حضرت امام(ره)، «دمیدن روح تعهد در انسانهاست» و اگر رسالت اصلی هنر متعهد این است که معارف الهی را به نمایش گذارد، باید تجسّم این تعهد در جلوهی ملکوتی امام عصر(ارواحنا فداه) نمایانگر شود. اما یک غفلت فراگیر و دائمی در جامعهی هنری وجود دارد که به واسطهی آن، نمیتوان پس از گذشت سی سال از انقلاب اسلامی، رد پای مهدویت و آموزههای متعالی اسلام ناب را در آن مشاهده کرد؛
درحالیکه پس از انقلاب اسلامی، آثاری که تبلور حدیث نفس و بروز حیات زمینی انسان معاصر است، بهتدریج رشد یافته و هنر را در مرز انسان خاکی محصور کرده است. 1
اکنون جز اندک آثاری که نشانههای ضعیفی از حجت آخرالزمان دارند، هیچ رویکرد مهدوی در آفرینشهای هنری در این زمینه یافت نمیشود و سیاستهای فرهنگی نیز دورنمای مشخصی برای بیان مضامین مهدوی و الهی ترسیم نکرده است.
زمانی این مسئله بغرنج میشود که بدانیم سینمای غرب با دریافت آموزههای دینی و مهدوی، رویکرد هنری خود را با مضمون آخرالزمان پیگیری کرده و انحرافاتی را با زبان هنر به دنیا عرضه میکند؛ آموزههایی که تبلیغ و ترویج اندیشهی صهیونیستیاند.
انقلاب اسلامی ایران، تحوّلی معنوی و الهی در جهان معاصر بود که با هدف متعالی اندیشهی مهدویت و ظهور منجی آخرالزمان شکل گرفت. در واقع؛ این انقلاب، پیشزمینهی قیام عدالتگستر حضرت حجت(عج) محسوب میشود. این تحوّل شگرف و اندیشهی تاریخساز، جهتگیریهای هنرمندان را نیز تغییر داده و رویکردی متعهدانه برای هنرمندان ترسیم کرده است. بر اساس این تعالیم، هنر دیگر نمیتواند برای خود ارزش داشته باشد و باید تداعیگر اهداف اسلامی باشد. حضرت امام(ره) میفرمایند:
«تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقلدهندهی اسلام ناب محمدی، اسلام ائمهی هدی(ع)، اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان و اسلام تازیانهخوردههای تاریخ شرمآور محرومیتها باشد». 2و3
ازینرو، هنر پس از انقلاب اسلامی، از ابتذال و اباحیگری فاصله گرفت و با آرمانهای اسلامی پیوند برقرار کرد.
محصول این رویکرد، ظهور هنرمندانی بود که با مضامین و آثاری بدیع در جهان مطرح شدند.
اما به تدریج، با نفوذ جریان روشنفکری در عموم هنرمندان و عدم برنامهریزی یکپارچه و هوشمندانه در سازمانهای فرهنگی، موجب شد که این هنر مذهبی و مهدوی، مهجور واقع شده و در این 30 سال، آثار چشمگیری در عرصهی هنر در این مضامین خلق نشود؛ به طوری که اکنون حتی یک فیلم آخرالزمانی در کارنامهی خود نداریم. این در حالی است که 1550 شبکهی تلویزیونی آمریکا، موعودگرایی و آخرالزمان را تبلیغ میکند؛ 180 دانشگاه غرب، رشتهی منجیگرایی و آخرالزمانشناسی دارند و در مقابل، ما حتی دو واحد درسی دانشگاهی در این زمینه نداریم. این مسئله نشان میدهد که ما درک روشنی از فضای حاکم بر جامعهی هنری جهانی نداریم و جز یک تب دامنگیر و فضای شعارزدگی، هیچ برنامهای برای دفاع از مواضع بحق خود نداریم. نادر طالبزاده، کارگردان فیلم و سریال «آخرین منجی» اعتراف میکند که «متأسفانه تاکنون کار سینمایی شاخصی در حوزهی مهدویت و انتظار انجام نشده است که ضعفی بزرگ محسوب میشود. »
عوامل و دلایل بسیاری برای این پسرفت و انفعال وجود دارد که مهمترین آنها عبارتند از: عدم شناخت صحیح از معارف اهل بیت(ع) و حضرت حجت(عج)؛ عدم سیاستگذاری فرهنگی و هنری عالمانه و روشن؛ کمبود امکانات و تجهیزات فنی و... . اما اصلیترین مسئله، غفلت و بیتوجهی مزمن جامعهی هنری از قابلیتها و ظرفیتهای این موضوع در معارف شیعه است. حکایتها و داستانهای تاریخی دوران غیبت، ماجراهای خارقالعادهی یاران و مرتبطان با امام زمان(عج) که در منابع مختلف ذکر شدهاند و نیز پیوندهای موضوع مهدویت با جامعهی معاصر و تبیین مفاهیمی مثل انتظار، غیبت، مصلح و منجی از دیدگاه تشیّع و بالاخره شش هزار حدیث نقل شده دربارهی امام زمان، از دغدغههایی هستند که میتوانند الهامبخش هنرمندان برای خلق آثار هنری باشند.
البته جای تأمّل و تفکّر بسیار است که این مسئله، بر عکس هنرمندان مسلمان، سینماگران غرب را متوجه خود کرده است؛ به طوری که خرافات، تحریفات و موهوماتی را به نام مفاهیم آخرالزمانی به مخاطب تحویل میدهند. در سینمای غرب، رابطهی متقابل سرمایه، تکنیک و خلاقیت، بر پایهای از مبانی حسابشدهی نظری استوار شده که هر چند ممکن است صرفاً جنبهی سینمایی داشته و فقط برای اثری خاص بنا نهاده شده باشند، اما مخاطب کاملاً آنها را جدّی گرفته، همچون جزیی از فرامین مقدس باور میکند. این رابطه و زمینه، در سینمای ما غایب است و هنرمندان مسلمان از اندیشهی بحق خود و آخرین حجت خداوند که متعلّق به آموزههای اسلامی است، نمیتوانند آثاری جذّاب و گیرا خلق کنند.
حتی چنآنچه اثری در موضوع عظیمی مثل «مهدویت» خلق شود، اگر فارغ از این مراحل و مقدمات به سینما راه پیدا کند، جز لوث کردن و از دست دادن فرصتهای بدیع خود و احتمالاً تقلید خام از نمونهی هالیوودی، دستاوردی نخواهد داشت.
البته باید اعتراف کرد که در برخی از عرصههای ادب و هنر، بارقههای امیدی دیده میشود. برای مثال، در ادبیات و به ویژه شعر، گامهای بلندی برداشته شده است و شاعران جوان و مؤمن، آثار قدرتمندی را خلق کردهاند یا در حوزهی سینمای مستند، چند اثر درخشان تهیه شده است. اما این برای ما کافی نیست.
راه ماندگاری پیام مهدویت و دفاع از حقانیت معارف اهلبیت(ع) تنها از راه هنر ممکن است؛
چنان که مقام معظم رهبری میفرمایند:
«بارها گفتهام که هر پیامی، هر دعوتی، هر انقلابی، هر تمدّنی و هر فرهنگی تا در قالب هنر ریخته نشود، شانس نفوذ و گسترش ندارد و ماندگار نخواهد بود و فرقی هم بین پیامهای حق و باطل نیست».
بنابر این، هنرمند اسلامی که به تعبیر سید مرتضی «رازدار خزاین غیب است و زبان او زبان تمثیل و تمثّل است، باید رمز و راز ظهور حقایق متعالی و کیفیت حضور ظهور امر قدسی را در جهان بشناسد... ». 4
در واقع؛ هر اثر هنری، زمانی شکوفا میشود و هویت مییابد که علاوه بر رعایت مراتب هنری در آفرینش آن، زمینهی معرفتی و نظری کاملی در محیط آن موجود باشد؛ یعنی سیاستگذاران و سینماگران، علاوه بر شناخت دقیق سینما، باید بر مضمون نیز آگاهی و اشراف کامل داشته و رابطهی منطقی و عقلانی بین این دو را تبیین کرده باشند.
همچنین، نهادهای متولّی فرهنگ و هنر باید با شناخت دقیق نظام جامع آفرینش آثار هنری در زمینهی مهدویت، سرمایهگذاری مناسبی برای این موضوع داشته باشند.
پینوشت
1. هنر غربی، حدیث نفس است نه حدیث شیدایی حق. هنر غرب، بیان خودپرستی انسان امروز است؛ هنری شیطانی است.
2. بخشی از پیام تاریخی حضرت امام(ره) به هنرمندان متعهد در تاریخ30/6/67.
3. حضرت امام(ره) میفرمایند: «هنر در مدرسهی عشق نشان دادن نقاط كور و مبهم معضلات اجتماعي، اقتصادي، سياسي و نظامي است. »
4. او میگوید: «هنر، شیدایی حقیقت است همراه با قدرت بیان آن شیدایی و هنرمند کسی است که علاوه بر شیدایی حق، قدرت بیان آن را نیز از خداوند متعال گرفته است. هر یک از این دو - شیدایی حق و قدرت بیان - اگر نقص داشته باشند، اثر هنری خلق نمیشود ... اصل لازم شیدایی، «حق» است و «قدرت بیان» شرط کافی است» و میگوید: «هنر، یاد بهشت است و نوحهی انسان در فراق. هنر، زبان غربت بنیآدم است در فرقت دارالقرار و از همین رو، همه با آن انس دارند؛ چه در کلام جلوه کند چه در لحن و چه در نقش ... ».
درحالیکه پس از انقلاب اسلامی، آثاری که تبلور حدیث نفس و بروز حیات زمینی انسان معاصر است، بهتدریج رشد یافته و هنر را در مرز انسان خاکی محصور کرده است. 1
اکنون جز اندک آثاری که نشانههای ضعیفی از حجت آخرالزمان دارند، هیچ رویکرد مهدوی در آفرینشهای هنری در این زمینه یافت نمیشود و سیاستهای فرهنگی نیز دورنمای مشخصی برای بیان مضامین مهدوی و الهی ترسیم نکرده است.
زمانی این مسئله بغرنج میشود که بدانیم سینمای غرب با دریافت آموزههای دینی و مهدوی، رویکرد هنری خود را با مضمون آخرالزمان پیگیری کرده و انحرافاتی را با زبان هنر به دنیا عرضه میکند؛ آموزههایی که تبلیغ و ترویج اندیشهی صهیونیستیاند.
انقلاب اسلامی ایران، تحوّلی معنوی و الهی در جهان معاصر بود که با هدف متعالی اندیشهی مهدویت و ظهور منجی آخرالزمان شکل گرفت. در واقع؛ این انقلاب، پیشزمینهی قیام عدالتگستر حضرت حجت(عج) محسوب میشود. این تحوّل شگرف و اندیشهی تاریخساز، جهتگیریهای هنرمندان را نیز تغییر داده و رویکردی متعهدانه برای هنرمندان ترسیم کرده است. بر اساس این تعالیم، هنر دیگر نمیتواند برای خود ارزش داشته باشد و باید تداعیگر اهداف اسلامی باشد. حضرت امام(ره) میفرمایند:
«تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقلدهندهی اسلام ناب محمدی، اسلام ائمهی هدی(ع)، اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان و اسلام تازیانهخوردههای تاریخ شرمآور محرومیتها باشد». 2و3
ازینرو، هنر پس از انقلاب اسلامی، از ابتذال و اباحیگری فاصله گرفت و با آرمانهای اسلامی پیوند برقرار کرد.
محصول این رویکرد، ظهور هنرمندانی بود که با مضامین و آثاری بدیع در جهان مطرح شدند.
اما به تدریج، با نفوذ جریان روشنفکری در عموم هنرمندان و عدم برنامهریزی یکپارچه و هوشمندانه در سازمانهای فرهنگی، موجب شد که این هنر مذهبی و مهدوی، مهجور واقع شده و در این 30 سال، آثار چشمگیری در عرصهی هنر در این مضامین خلق نشود؛ به طوری که اکنون حتی یک فیلم آخرالزمانی در کارنامهی خود نداریم. این در حالی است که 1550 شبکهی تلویزیونی آمریکا، موعودگرایی و آخرالزمان را تبلیغ میکند؛ 180 دانشگاه غرب، رشتهی منجیگرایی و آخرالزمانشناسی دارند و در مقابل، ما حتی دو واحد درسی دانشگاهی در این زمینه نداریم. این مسئله نشان میدهد که ما درک روشنی از فضای حاکم بر جامعهی هنری جهانی نداریم و جز یک تب دامنگیر و فضای شعارزدگی، هیچ برنامهای برای دفاع از مواضع بحق خود نداریم. نادر طالبزاده، کارگردان فیلم و سریال «آخرین منجی» اعتراف میکند که «متأسفانه تاکنون کار سینمایی شاخصی در حوزهی مهدویت و انتظار انجام نشده است که ضعفی بزرگ محسوب میشود. »
عوامل و دلایل بسیاری برای این پسرفت و انفعال وجود دارد که مهمترین آنها عبارتند از: عدم شناخت صحیح از معارف اهل بیت(ع) و حضرت حجت(عج)؛ عدم سیاستگذاری فرهنگی و هنری عالمانه و روشن؛ کمبود امکانات و تجهیزات فنی و... . اما اصلیترین مسئله، غفلت و بیتوجهی مزمن جامعهی هنری از قابلیتها و ظرفیتهای این موضوع در معارف شیعه است. حکایتها و داستانهای تاریخی دوران غیبت، ماجراهای خارقالعادهی یاران و مرتبطان با امام زمان(عج) که در منابع مختلف ذکر شدهاند و نیز پیوندهای موضوع مهدویت با جامعهی معاصر و تبیین مفاهیمی مثل انتظار، غیبت، مصلح و منجی از دیدگاه تشیّع و بالاخره شش هزار حدیث نقل شده دربارهی امام زمان، از دغدغههایی هستند که میتوانند الهامبخش هنرمندان برای خلق آثار هنری باشند.
البته جای تأمّل و تفکّر بسیار است که این مسئله، بر عکس هنرمندان مسلمان، سینماگران غرب را متوجه خود کرده است؛ به طوری که خرافات، تحریفات و موهوماتی را به نام مفاهیم آخرالزمانی به مخاطب تحویل میدهند. در سینمای غرب، رابطهی متقابل سرمایه، تکنیک و خلاقیت، بر پایهای از مبانی حسابشدهی نظری استوار شده که هر چند ممکن است صرفاً جنبهی سینمایی داشته و فقط برای اثری خاص بنا نهاده شده باشند، اما مخاطب کاملاً آنها را جدّی گرفته، همچون جزیی از فرامین مقدس باور میکند. این رابطه و زمینه، در سینمای ما غایب است و هنرمندان مسلمان از اندیشهی بحق خود و آخرین حجت خداوند که متعلّق به آموزههای اسلامی است، نمیتوانند آثاری جذّاب و گیرا خلق کنند.
حتی چنآنچه اثری در موضوع عظیمی مثل «مهدویت» خلق شود، اگر فارغ از این مراحل و مقدمات به سینما راه پیدا کند، جز لوث کردن و از دست دادن فرصتهای بدیع خود و احتمالاً تقلید خام از نمونهی هالیوودی، دستاوردی نخواهد داشت.
البته باید اعتراف کرد که در برخی از عرصههای ادب و هنر، بارقههای امیدی دیده میشود. برای مثال، در ادبیات و به ویژه شعر، گامهای بلندی برداشته شده است و شاعران جوان و مؤمن، آثار قدرتمندی را خلق کردهاند یا در حوزهی سینمای مستند، چند اثر درخشان تهیه شده است. اما این برای ما کافی نیست.
راه ماندگاری پیام مهدویت و دفاع از حقانیت معارف اهلبیت(ع) تنها از راه هنر ممکن است؛
چنان که مقام معظم رهبری میفرمایند:
«بارها گفتهام که هر پیامی، هر دعوتی، هر انقلابی، هر تمدّنی و هر فرهنگی تا در قالب هنر ریخته نشود، شانس نفوذ و گسترش ندارد و ماندگار نخواهد بود و فرقی هم بین پیامهای حق و باطل نیست».
بنابر این، هنرمند اسلامی که به تعبیر سید مرتضی «رازدار خزاین غیب است و زبان او زبان تمثیل و تمثّل است، باید رمز و راز ظهور حقایق متعالی و کیفیت حضور ظهور امر قدسی را در جهان بشناسد... ». 4
در واقع؛ هر اثر هنری، زمانی شکوفا میشود و هویت مییابد که علاوه بر رعایت مراتب هنری در آفرینش آن، زمینهی معرفتی و نظری کاملی در محیط آن موجود باشد؛ یعنی سیاستگذاران و سینماگران، علاوه بر شناخت دقیق سینما، باید بر مضمون نیز آگاهی و اشراف کامل داشته و رابطهی منطقی و عقلانی بین این دو را تبیین کرده باشند.
همچنین، نهادهای متولّی فرهنگ و هنر باید با شناخت دقیق نظام جامع آفرینش آثار هنری در زمینهی مهدویت، سرمایهگذاری مناسبی برای این موضوع داشته باشند.
پینوشت
1. هنر غربی، حدیث نفس است نه حدیث شیدایی حق. هنر غرب، بیان خودپرستی انسان امروز است؛ هنری شیطانی است.
2. بخشی از پیام تاریخی حضرت امام(ره) به هنرمندان متعهد در تاریخ30/6/67.
3. حضرت امام(ره) میفرمایند: «هنر در مدرسهی عشق نشان دادن نقاط كور و مبهم معضلات اجتماعي، اقتصادي، سياسي و نظامي است. »
4. او میگوید: «هنر، شیدایی حقیقت است همراه با قدرت بیان آن شیدایی و هنرمند کسی است که علاوه بر شیدایی حق، قدرت بیان آن را نیز از خداوند متعال گرفته است. هر یک از این دو - شیدایی حق و قدرت بیان - اگر نقص داشته باشند، اثر هنری خلق نمیشود ... اصل لازم شیدایی، «حق» است و «قدرت بیان» شرط کافی است» و میگوید: «هنر، یاد بهشت است و نوحهی انسان در فراق. هنر، زبان غربت بنیآدم است در فرقت دارالقرار و از همین رو، همه با آن انس دارند؛ چه در کلام جلوه کند چه در لحن و چه در نقش ... ».
ادامه مطلب ....
http://www.nooreaseman.com/forum296/thread47470.html
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
http://ifttt.com/images/no_image_card.png شرمنده شهدا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر