داستانی درباره سیره امام حسن مجتبی علیه السلام
امام محمّد باقر عليه السلام حکايت مي فرمايد:
روزي امام حسن مجتبي عليه السلام جلوي منزل خود روي سکّوئي نشسته بود، ناگاه شخصي در حالي که سوار الاغ بود وارد شد و به آن حضرت چنين گفت:
سلام بر تو که مؤمنين را ذليل و خوار گرداندي.
امام مجتبي عليه السلام بدون توجّه به توهين او، اظهار نمود: در قضاوت خويش عجله نکن، پياده شو، بيا بنشين تا قدري استراحت کني و با هم صحبت نمائيم. پس آن شخص از الاغ خود پياده شد؛ و آرام آرام به سوي امام مجتبي عليه السلام حرکت کرد، وقتي نزديک حضرت رسيد، امام عليه السلام به او فرمود: چه گفتي؟
جواب داد: گفتم: السّلام عليک، يا مُذِلَّ المؤمنين. ( یا فاطمه الزهرا )
حضرت فرمود: اين موضوع را از کجا و چگونه دانستي؟
گفت: چون که خلافت و امارت مسلمين در دستان تو بود و آن را رها کردي و به اين ظالم متجاوز - يعني؛ معاويه - سپردي که روش و سيره اش خلاف دستور الهي است.
حضرت فرمود: توجّه و دقّت کن تا برايت توضيح دهم:از پدرم عليّ بن ابي طالب، اميرالمؤمنين عليه السلام شنيدم که او از رسول خدا صلي الله عليه وآله اين مطلب را نقل نمود: روزگار سپري نمي گردد مگر آن که شخصي پرخور و بي باک بر اين امّت ولايت کند؛ و او معاويه است.
پس آن شخص از امام مجتبي عليه السلام پرسيد: محبّت و علاقه نسبت به شما اهل بيت رسالت چگونه است؟ و چه أثري دارد؟
فرمود: به خدا قسم! محبّت و علاقه نسبت به ما اهل بيت - عصمت و طهارت عليهم السلام - در تمام امور و حالات سودمند است، گرچه اسير دست ظالمان باشيم.
و سپس افزود: محبّت و دوستي با ما - اهل بيت رسالت - سبب آمرزش گناهان مي گردد؛ همان طوري که وزش باد - در فصل پائيز - موجب ريزش برگ درختان است.
1- اختصاص مرحوم شیخ مفید ص 82
ansar-sabzevar.blogfa.com
ادامه مطلب ....
http://www.nooreaseman.com/forum300/thread47418.html
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
http://ifttt.com/images/no_image_card.png خادم الزینب
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر