۱۳۹۱ آذر ۹, پنجشنبه

زينب؛ صبر تاريخ بود بر صراط مستقيمش




زينب؛ صبر تاريخ بود بر صراط مستقيمش

سلام علي قلب زينب الصبور



هر چند نداي "هل من ناصرٍ" ندايي در طول تاريخ است، اما اين روزها نداي "هل من ناصرٍ حسين" ديگر به گوش نمي رسد؛ تكبيرهاي حسين بر شمشير زدن علي اكبرش خاموش شده است و ديگر حتي صداي ناله ي شش ماهه هم نمي آيد.

رسالت حسين و ياران شهيدش در ماجراي كرب و بلا، ظهر همان روز با ذبح عظيم خون خدا پايان يافت. اما اين پايان واقعه كرب و بلا نبود. اگر عاشورا، روز عشق بازي شهدا در محضر حق، با سرهاي بريده و بدن هاي متلاشي شده بود، اين روزها، روزهاي مصيبت و تنهايي و اسارت زن ها و بچه هاست؛ روزهاي تجلّي عبوديت زن ها و بچه هاي خردسال است...اين روزها، روزهاي زينب است.

تقدير پروردگار براي نشان دادن صراط مستقيمِ تاريخ، بر مصيبت و اسارت آل الله تعلق گرفته است. اكنون "خون حسين"، اين امانت الهي، در دستان امام سجاد عليه السلام و عقيله ي بني هاشم است. پيش از ظهر آن روز، حسين بارها با خواهرش در مورد حوادث آينده گفتگو و او را به صبر در برابر آنها توصيه مي كرد؛ چرا كه انوار خون حسين عليه السلام، بايد آينده ي تاريخ بشريت را روشن و الهي كند...ولي اين خون نياز به روشن گري دارد و چه كسي بهتر از شيرزن بني هاشم، شير دختر فاتح خيبر، خواهر ابالفضل العباس، زينب كبري عليها السلام.

اما چه بگويم؟! اين راه دشواري است كه شجاعت ابراهيم مي خواهد، استقامت نوح و فصاحت علي و صد البته صبر ايوب را.

راستي داستان ايوب نبي را شنيده اي؟ صبر ايوب نبي زماني شهره ي تاريخ شد كه او از آزمايش ها و بلاهاي گوناگون سربلند بيرون آمد. او ابتدا مال و دارايي هايش را از دست داد و سپس فرزندان و خاندانش و در مرحله آخر نيز سلامتي اش را؛ اما از شكرگزاري اش كاسته نشد و به همين دليل، پروردگار، همه ي چيزهايي كه از دست داده بود را به او باز گرداند.

اما بگذار بگويم كه صبر و مصيبت زينب چيز ديگري است. زينب خردسال رحلت بزرگترين مرد تاريخ را ديد؛ شهادت خيرالنساء را از نزديك لمس كرد؛ شريك غم درد و رنج تنهايي پدر شد...

اما اين پايان مصيبت هاي زينب نبود! او بايد قبل از ظهر آن روز چيزهاي ديگري را نيز ببيند و ديد. او فرق شكافته ي "قسيم جنة و نار" را ديد و با اينكه دخترها باباي اند ولي در كنار سر شكافته پدر جان نداد. او بايد مي ديد بعد از شهادت پدر، بر سر منبرها و در مسجدها، علي را لعن مي كنند و دشنام مي دهند. او بايد غريبي برادرش حسن و بي وفايي يارانش نسبت به رهبرشان را ببيند، او بايد در تشت، جگرهاي امامي را ببيند كه پيامبر امت، او را سرور بهشتيان ناميد. او بايد تيرباران شدن تابوت صراط مستقيم را هم مشاهده كند...

همه ي اين ها از زينب كوهي ساخت كه بتواند بار مصيبت عُظمي را تحمل كند. حسين جان مصيبت تو چقدر عظيم بود كه شيرزن بني هاشم با تجربه ي اين همه مصيبت، بعد از ظهر آن روز، اشبه الناس به مادرش شده بود؛ قدش خميده شده بود و موهايش سفيد و قلبش با ضربان "حسين" "حسين" لحظه شماري مي كرد تا هر چه زودتر از اين كره ي خاكي رخت بربندد و به سالار و محبوبش برسد.

اسطوره ي صبر! امروز مادران و خواهران و همسران شهدا به تو اقتدا مي كنند و مردانه ايستاده اند و عَلَم رسوايي ظالمان تاريخ و يزيديان زمانه را برافراشته نگه داشته اند.







almekyal.blogfa.com






منبع: انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



http://www.nooreaseman.com/forum344/thread46381.html



تبادل لينك

تصاویر/ استتار جالب و دیدنی جغدها

هیچ چیز مانند گریه کردن بر امام حسین(ع) شیطان را به خشم نمی‌اندازد


هیچ چیز مانند گریه کردن بر امام حسین(ع) شیطان را به خشم نمی‌اندازد









نقل قول:








ناگاه دیدم ابری از آسمان پایین آمد که مردان بزرگوار بسیاری در آن بودند، در میان آنها مردی گندمگون ماه روی بود، او با سرعت در پیشاپیش آنها حرکت می‌کرد، آمد تا خود را بر سر مبارک امام(ع) انداخت و شروع کرد به بوسیدن دندان‌های آن حضرت در حالی که می‌فرمود: فرزندم تو را کشتند؟ آیا آنها تو را نشناختند و از نوشیدن آب تو را بازداشتند؟ ای فرزندم؛ من جد تو رسول خدا هستم، و این پدرت علی مرتضی، و این برادرت حسن، و این عموی تو جعفر و این عقیل و اینها حمزه و عباس هستند.






به نقل از باشگاه خبرنگاران، یکی از مسائل بسیار خواندنی که در کشمکش حرکت و قیام امام حسین(ع) به وقوع پیوسته معجزاتی است که از حضرت سیدالشهدا (ع) بسیار دیده شده ، خواه زمان حرکت از مدینه خواه حتی پس از شهادت!





حضرت سیدالشهدا(ع) که از هر نظر به شهادت خود آگاه بودند و هنگامی که می‌خواستند از مدینه حرکت کنند، ام سلمه همسر پیامبر(ص) به خدمت ایشان رسید و عرض کرد: ای نور دیده من، مرا اندوهناک مکن در بیرون رفتن از مدینه بسوی عراق، چون من از جدت رسول خدا(ص) شنیدم که می‌فرمودند: فرزند دلبند من حسین، در عراق، در زمینی که آنرا کربلا می‌گویند به تیغ ظلم و جفا کشته می‌شود.



سپس آن حضرت فرمودند: ای مادر، می‌دانم که شهید خواهم شد و چاره‌ای جز رفتن ندارم و به فرموده خدا عمل می‌کنم.



و چنانچه که در کتب مدینه المعاجز و ملحقات احقاق الحق نقل است، ایشان می‌فرمایند: به خدا سوگند؛ می‌دانم در چه روزی کشته می‌شوم، و چه کسی مرا خواهد کشت، و در کدام بقعه مدفون خواهم شد و می‌دانم چه کسی با من از اهل بیت من و خویشان من کشته خواهد شد، و می‌خواهی ای مادر نشان بدهم جای شهادت خود را؟



و سپس آن حضرت با دست مبارک خود به سوی کربلا اشاره نمودند و به اعجاز آن حضرت زمین‌ها فرو رفت و زمین کربلا بالا قرار گرفت...



به احتمال قوی این نخستین معجزه‌ای بوده که از حضرت سیدالشهدا(ع) در راه رسیدن به شهادت و تقرب به خدا، از ایشان سرزده و جالب است بدانید که پس از آن نیز معجزاتی بسیار عجیب تر از این حضرت نمایان گردیده به نحوی که اکثر راویان و منابع آنها را نقل کرده‌اند. متوسل در باب این معجزات می‌نویسد:



امام حسین(ع) پس از طی مراحل و رسیدن به خاک کربلا، دیگر اسبشان قدم از قدم برنمی‌داشت تا آن اسب را عوض کردند، سپس اسبی دیگر برای حضرت آوردند و آن هم گامی برنداشت تا آن که پنج اسب را به همین منوال عوض کردند و هیچکدام راه نرفتند و حضرت پس از دیدن این صحنه‌ها از نام آن سرزمین جویا شدند و پی به ماجرا بردند!



چشمه‌ای که بدست امام حسین (ع) نمایان شد



در روضة الشهدا این گونه نقل شده است که در روز هشتم محرم بود که در لشگرگاه امام حسین (ع) آبی پیدا نمی‌شد و تمامی لشگر و اطفال به تشنگی مبتلا شده بودند و فریاد العطش العطش سر می‌دادند. امام حسین(ع) پس از دیدن این وضعیت برخاستند و به موضعی تشریف بردند و فرمودند: این موضع را بکنید.



زمانی که کندند، چشمه آبی زلال و شیرین پدیدار گشت و همه لشگر از آب خوردند و اسبان خود را نیز سیراب کردند و پس از آن فوراً آن چشمه ناپدید شد و هر چه جستجو کردند از آن اثری ندیدند!



تو به سوی ما می آیی!



عصر روز تاسوعا عمر سعد لشگر خود را فراخواند و پیش از غروب آفتاب به خیام امام حسین(ع) حمله نمود. امام که در جلوی خیمه‌شان نشسته و دو زانو را دربند شمشیر قرار داده بودند و در اثر خستگی خوابشان برده بود، ولی خواهرشان حضرت زینب(س) بیدار بودند، از این ماجرا آگاه گشتند، به نحوی که در کتاب چهره درخشان حسین بن علی(ع) نقل است: حضرت زینب صدای حمله سپاه را از نزدیک می‌شنود و با ملایمت به برادر نزدیک شده و می‌گوید: برادر بانگ و فریاد نزدیک می‌شود آیا نمی شنوید؟ امام سر برمی دارند و می‌گویند: جدم رسول خدا (ص) را در خواب دیدم، به فرمود: تو نزد ما می‌آیی!



خواهر بزرگوارشان سیلی به صورت خود نواختند و فرمودند: ای وای! ای وای! و امام فرمودند: خواهر بزرگوارم وای بر تو نباشد و آرام باشد، زیرا این حق است.



خداوندا، بچشان به او عذاب آتش را در دنیا!



محمد رفیع گرمرودی تبریزی می‌نویسد؛ هنگامی که ابن جویریه مزنی، چون نگاهش به آتش- در خندق‌های اطراف چادرها- افتاد، مشغول به دست زدن شد و فریاد کشید: ای حسین و ای یاران حسین بشارت باد بر شما آتش دوزخ و براستی چه شتاب کرده‌اید بسوی این آتش!



امام فرمودند: این مرد کیست که این سخنان را می گوید؟ عرض کردند: ابن جویریه مزنی است، و سپس حضرت اینگونه بر او نفرین کردند: خداوندا؛ بچشان به او عذاب آتش را در دنیا ، بلافاصله پس از گفتن این سخنان، اسب آن ملعون رمیده، و آن را در همان خندق (که بوسیله آن امام و یارانش را مسخره می‌نمود) انداخت و آتش کارش را ساخت و امام پس از دیدن این واقعه فرمودند: الله اکبر، من دعوة ما اسرع اجابت‌ها، الله اکبر، چه زود این نفرین اثر نمود.



بازپس فرستادن نامه خدا از سوی امام!



در کتاب چهره درخشان حسین بن علی(ع) به نقل از اسرار حسینیه، آمده است: زمانی که سیدالشهدا (ع) با صدای بلند و غمگینانه ندا داد آیا یاوری هست که مرا یاری کند، پایه‌های عرش خدا لرزید و آسمان‌ها گریستند و فرشتگان ضجه زدند و عرض کردند: پروردگارا؛ این حبیب تو و نور چشم حبیب توست، به ما اجازه بده تا یاریش کنیم.



پس صحیفه‌ای (نامه‌ای) از آسمان در دست آن حضرت افتاد و هنگامی که پشت صحیفه را نگاه فرمودند مشاهده نمودند که با خطی روشن و واضح نوشته شده است: ما مرگ و شهادت را بر تو واجب ننموده‌ایم و تو مختاری که انتخاب کنی، و بدان که مقام تو در نزد ما محفوظ است و اگر بخواهی ما این گرفتاری را از تو برطرف می‌سازیم، بدان که همه آسمان‌ها و زمین و جن و فرشتگان را به فرمان تو درمی‌آوریم و هر گونه که می‌خواهی به آنان فرمان ده تا آنان این کافران و از خدا بی خبران را نابود کنند.



در آن هنگام تمام آسمان‌ها و زمین پر بود از فرشتگانی که سلاح‌هایی از آتش در دست داشتند و منتظر فرمان امام حسین (ع) بودند.



هنگامی که امیر عالم از مضمون نامه پروردگار خویش آگاهی پیدا نمودند، صحیفه را به آسمان فرستادند و فرمودند: پروردگارا؛ دوست دارم، که هفتاد بار یا هفتاد هزار بار کشته شوم و دوباره زنده شوم، و همچنان در طاعت و بندگی و دوستی تو باشم و من از ادامه زندگی بعد از کشته شدن یارانم بیزارم.



دیدار سلطان هندوستان با امام، چند ساعت قبل از شهادت!



در تذکرة الشهداء، تألیف ملاحبیب الله کاشانی ماجرای جالبی از دیدار امام حسین(ع) با سلطان هندوستان، آن هم فقط چند ساعت قبل از شهادت ایشان آمده که بی شک به معجزه‌ای می‌ماند.



در سرزمین هندوستان، سلطانی بود که «قیس» نام داشت و از محبان حضرت سیدالشهدا(ع) بود. وی در روز عاشورا به قصد شکار به صحرا رفت و آهوئی نظرش را جلب کرد و در پی آن از همراهانش جدا شد تا به دره ای رسید و آهو از نظرش ناپدید شد و ناگه شیر عظیمی در مقابلش حاضر شد و راه او را بست. قیس که حیران شده بود و از طرفی نیز خبر نداشت که امام حسین (ع) در کربلا است، روی به مدینه کرد و عرض نمود: یا اباعبدالله، مرا دریاب.



آن حضرت در همان حال که مشغول جنگ بود، به چشم برهم زدنی خود را به سلطان قیس رسانید و آن شیر را از او دفع نمود، سپس قیس نگاه کرد و بزرگواری را دید که چهره‌اش مانند خورشید می‌درخشید ولی بدنش از فراوانی جراحات جای سالمی نداشت، عرض کرد: جانم فدایت تو کیستی که مرا نجات دادی؟ حضرت فرمود: منم حسین بن علی ابی طالب که به او پناه بردی و استغاثه کردی.



سپس قیس عرض کرد: این زخم‌ها چیست بر بدنتان؟ حضرت بطور خلاصه ماجرای کربلا را برای وی نقل نمودند. قیس که بسیار متأثر شده بود عرض کرد: سرور من؛ مرا چندین هزار لشگر است، اجازه فرما تا به یاری شما بیاییم. حضرت فرمودند: ای قیس؛ به وعده شهادت من بیش از چند ساعت نمانده... و سپس حضرت از مقابل سلطان قیس ناپدید گردیدند.



عکس‌العمل شیطان از شهادت سیدالشهدا (ع)



متوسل می‌نویسد: در روایت‌های خاندان وحی، برای گریستن در مصایب آمده است، هیچ چیز شیطان را مانند ندبه کردن و گریه کردن بر حضرت سیدالشهدا(ع) به خشم نمی‌اندازد. در آخرین وصیت حضرت اباعبدالله(ع) به فرزند بزرگوارشان امام زین العابدین (ع) این گونه آمده است: ای فرزندم؛ سلام مرا به شیعیانم برسان و به آنها بگو، پدرم غریبانه از دنیا رفت، پس بر او نوحه سرایی کنید و به شهادت رسید، پس به او گریه کنید.



همچنین در این زمینه به نقل از قدس آنلاین؛ در تذکرة الشهدا نقل شده است که پس از شهادت امام حسین(ع) ابلیس لعین از خوشحالی پرواز کرد و تمام زمین را گشت و شیاطین و عفاریت را به دور خود جمع کرد و گفت: ای شیاطین؛ ما امروز به آرزوی خود رسیدیم، و مردم را اهل جهنم کردیم، مگر کسی که در این مصیبت گریه کند و به دوستی و محبت آل محمد (ص) مصمم گردد. پس تا می توانید مردم را از این واقعه در شک اندازید و از آگاهی از این مصیبت باز دارید تا زحمت من به هدر نرود.



ران گندیده ابن زیاد



یکی دیگر از معجزاتی که پس از شهادت حضرت به وقوع پیوست در باب ابن زیاد (علیه العنة) رخ داد به نحوی که در کتاب ریاض القدس مکتوب است، آمده است: ابن زیاد، بعد از دیدن سر مبارک سیدالشهدا و زدن چوب بر چهره مبارک ایشان، سر مقدس امام حسین (ع) را گرفت و در صورت ایشان نگاهی کرد، ناگهان دست نحسش لرزید و آن خورشید فروزنده به زانوی او فرود آمد، قطره خونی به ران او چکید که از لباس او گذشت و ران کثیف او را سوراخ کرد و از سوی دیگر بیرون آمد. پس از این واقعه ابن زیاد آن زخم را هر چه مداوا می‌کرد خوب نمی‌شد و چون به شدت بوی تعفن از ران پایش به مشام می‌رسید، به ناچار دائم بر آن عطر می‌مالید که بوی بد آن را دیگران استشمام نکنند!



آه دل ام کلثوم



در تذکره الشهدا نقل شده است که سهیل می‌گوید: هنگامی که سر امام حسین(ع) بر بالای نیزه بود، قصری را دیدم که پنج زن در آن نشسته بودند و در میان آنها پیره زنی خمیده بود و چون سر مطهر به نزدیکی آن قصر رسید، پیرزن سنگی برداشت، و بر صورت امام حسین(ع) زد و به روایتی چنان با شدت آن سنگ را زد که از بالای نیزه سر مبارک بر روی زمین افتاد، ناگاه صدای ناله زنان و طفلان بلند شد.



پس چون ام کلثوم این صحنه را مشاهده کرد، بی طاقت گردید و گفت: خداوندا این زنانی را که در بالای این منظر، منزل دارند بزودی هلاک نما، هنوز دعای آن معصومه تمام نشده بود، که آن قصر خراب شد و آن زنان با جمعی بسیار هلاک شدند و سپس حضرت زینب فرمودند: «الله اکبر، من دعوه ما اسرع اجابته»



خواب هنده زن یزید



یکی دیگر از ماجراهای مستند پس از شهادت امام حسین(ع) که در منابعی چون، بحارالانوار، الوقایع و الحوادث و منتخب نقل گردیده شده است ماجرای خواب هنده زن یزید است.



توسلی در این باره می‌نویسد: از هنده، زن یزید نقل شده است که گوید: شب هنگام به طرف رختخواب خود رفتم، دیدم دری از آسمان گشوده شد و فرشتگان دسته دسته به سوی سر مقدس امام حسین(ع) که نزد ما بود فرود می‌آمدند و می‌گفتند: السلام علیک یا أبا عبدالله، السلام علیک یابن رسول الله.



ناگاه دیدم ابری از آسمان پایین آمد که مردان بزرگوار بسیاری در آن بودند، در میان آنها مردی گندمگون ماه روی بود، او با سرعت در پیشاپیش آنها حرکت می‌کرد، آمد تا خود را بر سر مبارک امام حسین(ع) انداخت و شروع کرد به بوسیدن دندان‌های آن حضرت در حالی که می‌فرمود: فرزندم تو را کشتند؟ آیا آنها تو را نشناختند و از نوشیدن آب تو را بازداشتند؟ ای فرزندم؛ من جد تو رسول خدا هستم، و این پدرت علی مرتضی، و این برادرت حسن، و این عموی تو جعفر و این عقیل و اینها حمزه و عباس هستند.



هنده گوید: هراسان و ترسان از خواب بیدار شدم، ناگاه نوری دیدم که بر سر مطهر امام حسین(ع) می‌درخشد.






منابع:

1- مدینه المعاجز و ملحقات احقاق الحق

2- روضة الشهداء

3- چهره درخشان حسین بن علی(ع)

4- تذکره الشهداء

5- ریاض القدس





منبع: انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



http://www.nooreaseman.com/forum11/thread46378.html



تبادل لينك

همسر آیت الله هاشمی:ماهواره داریم/bbc را گوش می‌کنم

عفت مرعشی(همسر آیت الله هاشمی):ماهواره داریم/BBC را گوش می‌کنم











عفت مرعشی همسر آیت الله هاشمی رفسنجانی در گفت‌و‌گویی نسبتاً‌ مفصل از مواجهه خانواده هاشمی با برخی اخبار رسانه‌ای پیرامون اعضای خانواده هاشمی تا سفر به کشورهای دیگر و شام ملک عبدالله و حضور همسر قذافی در منزل هاشمی سخن می‌گوید.








بخش‌هایی از این مصاحبه را می‌خوانید:



شما به چند کشور سفر کردید؟



ترکیه، سوریه، کشورهای آفریقای جنوبی، سنگال و کلاً جاهایی که آقای هاشمی می‌‎رفت، ما هم می‌‎رفتیم.



در تمام سفر‌ها با ایشان می‌‎رفتید؟



بله، همه سفر‌ها را می‌‎رفتم.



آنجا (عربستان) با همسر ملک عبدالله دیدار داشتید؟



نه. من سال اول خودم تنها رفتم و آقای هاشمی نبود. اولین دفعه‌ای که من رفتم مکه، خانم ملک عبدالله میهمانی داد و یک عده را دعوت کرد و جلسه گذاشت.



بعد از آن جریان کشتار مکه؟



بله. من تنها بودم. آقای هاشمی نیامده بودند. آن‌ها از من خواستند که میهمانی را بپذیرم و من هم پذیرفتم. وقتی پذیرفتم، روابط برقرار شد.



در این مورد با آقای هاشمی مشورت کردید یعنی مشورت کردید که این میهمانی را بروید یا نه؟



خیر، مشورتی نبود.



یعنی‌‌ همان جا تصمیم گرفتید. تلفن نزدید تهران به اصطلاح اجازه بگیرید؟



خیر.



یعنی بدون مشورت رفتید؟ ‌



کاری را که اجازه بخواهد انجام نمی‌دهیم.



خانم مرعشی! از سرانی که آمدند ایران، کدامشان منزل شما آمدند؟



ملک عبدالله یک شام آمدند خانه ما البته خانم ایشان اصلاً ایران نیامده است. عرب‌ها خانم‌هایشان را نمی‌آورند. هر چقدر هم ما دعوت کردیم، قبول نکردند. ملک عبدالله خودش گفته بود که می‌خواهم بیایم خانه. یک شام هم خانم قذافی میهمان ما بودند.



خانم آقای قذافی را شما دعوت کرده بودید؟



ما رفته بودیم لیبی، آن‌ها هم آمده بودند.



حافظ اسد چطور، با خانم او ارتباط داشتید؟ ‌



آن‌ها که ایران نیامدند ولی ما سوریه رفتیم. بله، ارتباط داشتیم.



آقای هاشمی ‎گفتند که رادیوی BBC را زیاد گوش می‌‎کنند. شما چه رادیویی گوش می‌‎کنید؟



من هم گاهی BBC را گوش می‌کنم.



ماهواره چطور؟



ماهواره هم داریم.



بیشتر چه کانال‌هایی را نگاه می‌‎کنید؟



اخبار. شبکه‌هایی که فیلم پخش می‌کنند را نگاه نمی‌کنم، بدم می‌‎آید.



چه واکنشی نسبت به اخباری که راجع به خانواده هاشمی در شبکه‌های خبری یا روزنامه‌ها روایت می‌شود، دارید؟



ما به دروغ‌هایشان می‌‎خندیم.



نسبت به برخی خبرهایی از این دست عصبانی هم می‌‎شوید؟



نه، وقتی دروغ می‌‎گویند، عصبانی شدن ندارد. خودشان هم می‌‎دانند که دروغ می‌‎گویند.



منظورم مثلاً نقل و قول‌هایی است که می‌‎گویند فلان مؤسسه اقتصادی و تجاری یا هواپیمایی ماهان برای آقای هاشمی است.



خب من می‌‎دانم که این‌ها را می‌‎گویند ولی خودمان که می‌‎دانیم این‌ها مال ما نیست، آن‌ها هم می‌‎دانند.



چرا خانواده هاشمی هر کاری که می‌‎کند، آنقدر مورد توجه قرار می‌‎گیرد مثلاً حتی وقتی آقای هاشمی می‌‎خندد، تعابیر مختلفی در خصوص خنده ایشان می‌‎شود؟



یک عده از دوستان هستند که آقای هاشمی را خوب جلوه می‌‎دهند و خوب می‌‎بینند. ولی بعضی‌ها دشمن هستند، می‌گویند فلان خانه مال آقای هاشمی است، دخترش این کار را کرده، پسرش این جوری بوده، این مال اوست، خانه‌شان تجملاتی است، آقای هاشمی تجمل‌گرایی را درست کرده و…. من نمی‌فهمم منظور از تجمل‌گرایی چیست؟ الان در خانه همه مردم یخچال هست، فرش هست، تلویزیون هست و طبیعتاً دیگر هیچ‌کس خودش لباس نمی‌دوزد بلکه از بیرون می‌‎خرد. این‌ها اصلاً تجمل‌گرایی نیست. من نمی‌دانم تجمل‌گرایی مورد نظر آن‌ها چیست، شما می‌‎دانید؟



آخرین باری که مبلمان خانه‌تان را تغییر دادید، چه زمانی بوده است؟ ‌



ما اصلاً مبلمانمان را به آن صورت تغییر ندادیم. ما از اول که انقلاب شد، در خانه‌مان مبل داشتیم. الان تقریباً ۲۰ سال است که مبلمان را عوض کردیم، هنوز هم‌‌ همان مبل را داریم.



خانم مرعشی! آقای هاشمی از تیر ۶۰ که آقای خامنه‌ای ترور شدند تا تیر ۸۸، ۲۸ سال امام‌جمعه موقت تهران بودند. نماز جمعه‌هایی که می‌‎رفتند، شما هم می‌‎رفتید؟ ‌



همیشه نمی‌رفتم؛ فقط روزهای مخصوصی می‌‎رفتم مانند روز قدس.



الان دوست دارید بروند نماز جمعه نماز بخوانند یا نه؟



من نظری ندارم، هر طور خودش دوست دارد انجام بدهد.



بحث این است که خودشان نمی‌خواهند بروند یا اینکه محدودیت رفتن دارند؟ ‌



نه، محدودیتی ندارد، خودش نمی‌رود.



آخرین سفری که با آقای هاشمی رفتید، چه زمانی بوده است؟



همین دو هفته پیش با آقای هاشمی شمال بودم؛ نه اینکه برویم بیرون قدم بزنیم.



شما شمال ویلا یا خانه دارید؟



نه، یکی از دوستان می‌ه‌مان کرده بود و بعد هم یک شب رفتیم مهمانسرای دانشگاه آزاد.



با توجه به اثرگذاری‌ای که خانواده هاشمی داشته و دارد، چقدر راجع به مسائل مهم در داخل خانواده تشکیل جلسه می‌‎دهید، راجع به انتخابات، اخبار و…؟



همه در خانواده هاشمی خودشان عالم هستند و احتیاج ندارند جلسه تشکیل بدهند.





منبع: ماهنامه مدیریت ارتباطات





منبع: انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



http://www.nooreaseman.com/forum324/thread46377.html



تبادل لينك

دو رفتار متفاوت امام حسین از دید حجت الاسلام قرائتی


دو رفتار متفاوت امام حسین از دید حجت الاسلام قرائتی







یزید نامه نوشت که امام حسین باید بیعت کند. امام حسین علیه السلام هم سی نفر محافظ برداشت و به دور خانه استاندار یزید برد و فرمودند اگر داخل رفتم و مرا در فشار امضا گرفتن قرار داد، من الله اکبر می گویم و شما از در و دیوار داخل بریزید تا مرا در فشار قرار ندهد. همین امام حسین با پای خودش می رود کربلا و شهید می شود.






حجت الاسلام قرائتی در یکی از سخنرانی هایشان به تبیین اهمیت هدف در رفتارهای فردی و اجتماعی پرداختند و گفتند:

حضرت امیرالمومنین می فرماید: به درستی که من محب شهادت هستم.

همان اسلامی که می گوید انسان باید عاشق شهادت باشد می گوید انسان باید از دشمن، خودش را حفظ کند.ما کفش به پا می کنیم تا پایمان آسیب نبیند. اما اگر لازم شد پا را در راه اسلام می دهیم.این طور نیست که بگوییم سر را می خواهیم در راه اسلام بدهیم پس از آن محافظت نکنیم.

یزید نامه نوشت که امام حسین باید بیعت کند. امام حسین علیه السلام هم سی نفر محافظ برداشت و به دور خانه استاندار یزید برد و فرمودند اگر داخل رفتم و مرا در فشار امضاءگرفتن قرار داد، من الله اکبر می گویم و شما از در و دیوار داخل بریزید تا مرا در فشار قرار ندهد. همین امام حسین با پای خودش می رود کربلا و شهید می شود و این بیانگر این است که در هر زمانی مکلف به انجام وظیفه مشخصی هستیم.





منبع: انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



http://www.nooreaseman.com/forum11/thread46376.html



تبادل لينك

۱۳۹۱ آذر ۸, چهارشنبه

(◕‿◕) هر چه مي خواهد دلت تنگت بگو ... (◕‿◕)


به عشق كريم اهل بيت



امام حسن مجتبي (عليه السلام)



..........




مويد باشيد






منبع: انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



http://www.nooreaseman.com/forum10/thread46375.html



تبادل لينك

❤❤❤عشق فقط يك كلام ღ حسين (عليه السلام) ❤❤❤

اگر برگردید، برمى گردیم




اگر برگردید، برمى گردیم







مرحوم شیخ محمّدحسین اصفهانى می گفت: از زمانى كه مرحوم شیخ فضل‏ اللّه‏ نورى را به دار آویختند، دیگر این ملّت روى (روز) خوش نخواهند دید؛ ولى می‏دانیم كه خداوند می فرماید:





«إِنَّ اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ»(1)



خداوند نعمتى را كه بر قومى عطا داشته تغییر نمی ‏دهد، مگر این كه آنان، خود آن را دگرگون كنند.



و نیز می‏ فرماید: «إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا»(2)



اگر برگردید، ما نیز برمى گردیم.





و نیز در روایت است: «مَنْ أَصْلَحَ فِیما بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللّه‏ِ، أَصْلَحَ اللّه‏ُ فِیما بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النّاس.»(3)



هر كس رابطه‏ ى میان خود و خدا را اصلاح كند، خداوند رابطه‏ ى او با مردم را سامان مى‏ بخشد.




سعى كنیم با ورع و تقوى و استغفار، رابطه ‏ى میان خود و خدا را اصلاح كنیم تا همه‏ ى چیز دنیا و آخرت براى ما رو به راه شود.








1. سوره‏ ى رعد، آیه‏ ى 11.


2. سوره‏ ى اسراء، آیه ‏ى 8.

3. كافى، ج 8، ص 307؛ من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 396؛ وسائل الشیعة، ج 15، ص 297، 298 و...




--------------------------------------

منبع: bahjat.org












منبع: انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



http://www.nooreaseman.com/forum76/thread46373.html



تبادل لينك

آیت الله بهجت و سیاست


آیت الله بهجت و سیاست

















شاید بعضی ها فکر کنند که آقای بهجت اصلاً در امور سیاسی دخالت نمی کردند، در حالی که بعضی از بزرگان می گویند: « ما با توصیه های آقای بهجت در امور سیاسی شرکت می کنیم.»

حضرت آیت الله مصباح یزدی می فرمایند: « شاید کسانی که ایشان را از دور دیده باشند فکر کنند که آقای بهجت به مسائل سیاسی و اجتماعی توجهی ندارند، بنده عرض می کنم که ایشان بزرگترین مشوق بنده در پرداختن به مسائل سیاسی بودند. »

آقای مصباح شخصیتی هستند که بعضی از بزرگان در مورد ایشان می فرمایند: خلأ وجودی امثال علامه طباطبایی را پر کرده است.

ایشان می فرمایند: « آیت الله بهجت می فرمودند: اگر افرادی که به مسائل علمی و معنوی مقید هستند به این کارها نپردازند، روزگاری خواهد آمد که اوضاع اجتماع به دست نا اهلان می افتد و آنان جامعه اسلامی را از مسیر خود منحرف می کنند. » کسی که چنین نظری دارد قطعاً در جاهایی که نیاز باشد، وارد صحنه مسائل سیاسی می شود.

در سال 1341 که امام را دستگیر کردند و پس از چند روز آزاد نمودند، وقتی امام به قم تشریف می آوردند، آقای بهجت یکی از کسانی بودند که به بیت امام رفت و آمد داشتند، ایشان وقتی می آمدند همان دم در می ایستادند و می رفقتند، وقتی به ایشان می گفتند دم در درست نیست، بفرمایید داخل! ایشان می فرمودند: « نه، من بر خود فرض می دانم که جهت تعظیم این شخصیت ارزنده به این جا بیایم، دقایقی بایستم و برگردم. »
ایشان هم می خواستند حضور داشته باشند و هم خودشان را خیلی نشان ندهند؛ البته جمع کردن بین اینها، عنایت حضرت حق را می خواهد، لطافت ذوحی می خواهد، هوش بلند و سرشار می خواهد.


منبع: کتاب صاحبدلان - جلد 1 - پرده نشین





daricheh89.mihanblog.com









منبع: انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



http://www.nooreaseman.com/forum321/thread46372.html



تبادل لينك

راضی باش به رضایت خـــدا




راضی باش به رضایت خدا



























یكی از حقوق خداوندی، رضایت دادن به رضای اوست؛ یعنی پس از آنكه توكل بر او نمودی و از ته قلب اعتماد بر او نمودی، و علم داشتی كه او جز صلاح تو نمی خواهد و او از پدر و مادرت بر تو مهربان است.در تمام پیشامدها راضی به رضای او باش، چه به مزاجت شیرین و چه تلخ باشد.بدان كه صلاح تو در همین است و تو نمی دانی.








روزی لقمان به پسر فرمود:




ای پسر! اگر برای تو كاری پیش آید از محبوب و مكروه تو بر آن راضی باش و بدان كه صلاح تو در آن بوده است. پسر به پدر گفت.من این كار را نتوانم كرد تا بر صحت گفتار تو یقین پیدا كنم. پدر گفت: كه خداوند تعالی پیامبر فرستاده است، بیان آنچه من گفتم با اوست، لذا هر دو بیرون آمده و بر مركب نشستند و در بیابان به راه افتادند.

رفتند، تا وقت نماز ظهر رسید. هوا گرم بود و آب و توشه ی آنها تمام شده بود و لذا هر دو از مركب فرود آمدند و پیاده شدند. ناگاه لقمان در پیش خود سیاهی دید. با خویش گفت كه آن سیاهی، درخت است و آن دود نشان آبادی است، در این حال، ناگاه پسرش پای بر استخوانی نهاد و آن استخوان در پای وی فرو رفت و بیهوش بر زمین افتاد.




پدر مهربانش بر بالینش آمد و جراحت وی را مداوا نمود، در این هنگام اشكی از چشم پدر بر صورت پسر چكید. پسر رو به پدر گفت: ای پدر! برای چه گریه می كنی، خود می گویی صلاح من در آن است كه واقع شده، این چه صلاحی است، كه توشه تمام نموده ایم و در این بیابان متحیر مانده ایم.




جواب داد: سبب گریه ی من مهر پدری می باشد. اما آنچه می گویی در این چه خیری است، تو چه می دانی، شاید بلایی كه از تو مرتفع شده است عظیم تر از این بوده است. در این حال بودند كه سواری را بر اسبی مشاهده نمودند او جامه ای سفید پوشیده بود. او صدا كرد آیا تو لقمان حكیم هستی؟




گفت: آری، سوار گفت: اگر این بلایی كه به شما رسید نبود، شما هردو نابود می شدید و در زمین فرو می رفتید، چنانكه دیگران به خاطر آن بلا هلاك شدند و شما نجات پیدا كردید. (از زلزله ای كه اتفاق افتاد و اگر شما داخل دیار خود بودید به تحقیق هلاك می شدید.)







منبع:كتاب پندهای لقمان حكیم/مهدی لطفی






منبع: انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



http://www.nooreaseman.com/forum160/thread46371.html



تبادل لينك

چقدر بهای آمدن تو سنگین است ...






















آقا ...
چقدر بهای آمدن تو سنگین است.





ابو عمارها، نوری ها، طوسی ها، بصیرها و حلاج ها، در آن جنگ نابرابر و سخت در مقابل دژخیمان زمان جانبازی ها كردند، اما تو نیامدی. به نظر می رسید بهترین زمان ظهورت، سال های شصت و اندی باشد. آخر مگر بهای آمدن تو چیست كه آن روح خدا از پس آمدنت نیمه ی خردادها را آرزو می كرد؟ آقاجان جنگ سختی دیگر در گرفته؛ علی محمدی ها، شهریاری ها، قشقایی ها، احمدی روشن ها در این جنگ نرم علمی، با مظلومیت حسن (ع) گونه ای به شهادت رسیدند، اما باز تو نیامدی. مولا جان، آن دژخیمان دست از تعقیب برنداشته اند، تعدادشان بیشتر شده، ابزارشان نیز، حملات سنگین ماهواره هایشان هم كه خودت بهتر میدانی، لحظه ای قطع نمی شود. تو را به اضطراب عمه ات زینب(س)، برایمان دعا كن تا همچون روز های سخت دیروز بتوانیم خاكریزهای از دست رفته ی فرهنگی مان را دوباره فتح كنیم. آقا دعایشان كن؛ بحرینی ها، یمنی ها، اهالی مظلوم غزه و دیگر مردم ستمدیده جهان را، تا جرأت كنند و با مدد تو در معبرهای باریك خیابان های تاریك شهرهایشان با خنجرهای خون دیده و تیرهای آه چشیده حركت كنند و به صف منسجم دژخیمان دولتی و خانه های عنكبوتی صهیونیسم حمله برند كه "ولینصرن الله من ینصره ".
اما نه، انگار اشتباه كردم، بهای آمدن تو چندان هم سنگین نیست. این ما هستیم كه خمود و تنبل بوده، كارهای كوچك خود را سنگین می انگاریم .



آری این كه عمل به تكالیف خود را برای آمدنت كافی دانسته و منتظر نتیجه باشیم و با این فرض بنشینیم و دست به دعا برداریم تا تو بیایی، اشتباهی استراتژیك است.



اما حقیقت این است، اصلاً قرار نیست تو بیایی؛ قرار است كه ما به سوی تو حركت كنیم و با نیتی مخلصانه و عملی با بصیرت پشت سر ولی امرمان باشیم و زمینه ی ظهورت را فراهم كنیم.

آقای خوبم، دعایمان كن برای فراهم كردن زمینه ی ظهورت، عزم مان جازم تر، نیتمان خالص تر و بصیرتمان روز افزون شود.





منبع: مجله سبز سرخ







منبع: انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



http://www.nooreaseman.com/forum296/thread46370.html



تبادل لينك

نمـاز او چیـز دیگـری بـود











نمـاز او چیـز دیگـری بـود















بـه نمـاز سیـّد کـه نگـاه مـی کـردم؛ مـلائک را مـی دیـدم کـه در صفـوف زیبـای خـویش او را به نظـاره نـشستـه اند.
رو بـه قـبله ایستـادم امـا دلـم هنـوز در پی تـعلقـات بـود. گفتـم: «نمـی دانم، چـرا مـن همیشـه هنگـام اقـامه نمـاز حواسـم پـرت است؟» به چـشمانـم خیـره شـد» :
مـواظب بـاش! کـسی کـه سـر نمـاز حـواسش جمـع نـَباشد؛ در زنـدگـی نیـز حـواسش اصـلاً جمـع نـَخواهد بـود «.

گـفت و رفـت.


امـّـا مـن مـدت ها در فـکر ارتبـاط میـان نمـاز و زنـدگـی بـودم.


»نـمـاز؛ مهمتـرین چیـز است، نمـازت را بـا تـوجـه بخـوان.»1 بار دیـگرخـوانـدم، امـّـا نمـاز سیـّد مـرتضـی چیـز دیگـری بـود
.

-----------------------------------

1- از سخنان سید مرتضی آوینی

منبع: کتاب همسفرخورشید














daricheh89.mihanblog.com







منبع: انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



http://www.nooreaseman.com/forum260/thread46369.html



تبادل لينك

علی اکبر [خاک بر سر دنیا.خاک بر سر زندگی]






علی اکبر حسین علیه السلام ..














علی لباس رزم به تن کرده است.پیوند قلبی که میان تو و اوست چنان بی قرارت می کند که خود را بر زمین می کشی تا از شکاف خیمه، رفتن او را تماشا کنی.دلت نمی خواهد خودش به وداع بیاید.دوست داری از پشت پرده بدرقه اش کنی.مقابل پدر می ایستد.اجازه میدان می گیرد.امام به اطراف میدان می نگرد.چگونه می تواند علی را عزیزترین محبوبش را در میدان بیداد رها کند.سنگین ترین لحظه پدر فرا رسیده است.جوابی نمی دهد.علی اکبر راسخ و مصمم اجازه می خواهد.امام نگاهش را برمی گرداند.اشک صورتش را خیس می کند.سری تکان می دهدو علی مسرور و بی قرار سوار بر عقاب به میدان می تازد.صدای امام دل عرش را به لرزه در می آورد:


خدایا! بی رحمی این سپاه کفر را شاهد باش.اینک جوانی را به سوی آنان فرستادم که در سیماو منطق شبیه ترین مردم به پیامبرت می باشد.

پدر درست می گوید.هروقت دل شما برای پیامبر تنگ می شد.هروقت شما خاندان رسالت هوای پیامبر می کردید به تماشای علی اکبر مشغول می شدید.علی شبیه ترین انسان به رسول الله بود.این را پدر همیشه،همه جا می گفت و اینک او در میانه میدان قرار گرفته است.با پیکاری سخت و نبردی جانفرسا انبوهی از سپاه عبیدالله را به خاک می اندازد.لحظاتی می گذرد.علی اکبر برمیگردد.به سوی پدر می شتابد.چند قدمی خیمه تو! صدای دلنشین علی را برای آخرین بار می شنوی:"پدر جان!تشنگی مرا می کشد.سنگینی سلاح مرا به رنج افکنده آیا اندکی آب در دسترس هست؟" فقط لرزش شانه های پدر را می بینی.دلت می خواهد صدای او را نشنوی و مظلومیت سهمگین او را شاهد نباشی.ولی می شنوی که: امان از تنهایی!پسرم علی!به میدان برگرد که به زودی از جام جدت رسول الله سیراب خواهی شد!


دلت می سوزد.پیش از آنکه برای تنهایی و غربت سیدالشهدا اشک بریزی، به حال محرومیت خود می گریی! تو در کنج خیمه، در سایه ای تنها،نشسته باشی و علی اکبر میان میدان، زیر شعله های وحشی خورشید! جهاد دوم آغاز شده است.غبارها در میدان به هم آویخته اند.دیگر چیزی نمی بینی جلوی چشمانت سیاه می شود.هیچ چیز نمی بینی.فقط صدای ناله ای می شنوی.دعا می کنی صدای علی نباشد.دعا می کنی اشتباه کرده باشی:"پدر! علی را دریاب!" لب های خود را بر هم می گزی.سرت را به شدت می فشاری.می خواهی به خود بفهمانی که توهم است.تب بر تو فشارآورده.ولی شیهه ذوالجناح چیز دیگری می گوید، امام به میدان می تازد.صورت بر صورت علی می گذارد و می فرماید:

علی جان! خدا مردمی را که تو را کشتند، بکشد! دیگر پس از تو خاک بر سر دنیا.خاک بر سر زندگی!


باز هم می خواهی شهادت علی را باور نکنی.نباید باور کنی.باور این مطلب به تو اجازه تنفس نخواهد داد.صدای شیون زینب بند دلت را پاره می کند:"علی! علی اکبرم!...".کسی دست زینب را می گیرد.او را از پیکر خونین علی جدا می کند.با چه توانی؟با چه قدرتی؟چه کسی توانسته است زینب را از علی اکبر جدا کند؟چه کسی توانسته است دست های بانو را از گردن علی رها کند؟...باید بدانی چه کسی زینب را آرام کرده است.شکاف پرده جواب تو را خواهد داد.نگاه می کنی، جسد خونین علی به خیمه شهدا آورده شده است و دست های زینب در دست حسین قرار گرفته است. بی تاب می شوی و سر بر تیرک خیمه می کوبی. دعا می کنی که هیچ وقت بیدار نشوی.





منبع:کتاب باغ سیب درخت شکیب(محبوبه زارع)




daricheh89.mihanblog.com






منبع: انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



http://www.nooreaseman.com/forum342/thread46368.html



تبادل لينك

تهران به پلاکت خون بیشتری نیاز دارد


با توجه به گسترش مراکز خون و آنکولوژی تهران و افزایش نیاز بیماران، شهر تهران نیازمند پلاکت خون است.





دکتر حاجی بیگی، مدیر کل روابط عمومی سازمان انتقال خون ایران در این خصوص بهخبرنگار بهداشت و درمان باشگاه خبرنگاران گفت: سازمان انتقال خون تهران 170 بیمارستان و مرکز درمانی را تحت پوشش قرار می دهد که این مراکز روزانه 3000 واحد خون و فرآورده های خونی درخواست می کنند که مسلما این خون ها باید از طرف مردم شریف و نوعدوست تهرانی فراهم شود.












وی افزود: با توجه به نیاز تهران به پلاکت خون که روزانه نزدیک به 1200 واحد می باشد همواره دغدغه برای فراهم کردن این مقدار برای سازمان انتقال خون همواره وجود دارد.





حاجی بیگی تصریح کرد: فرآورده پلاکت برای بیماران سرطانی و بیماری های خونریزی دهنده مصرف می شود و این فراورده باید در 6 ساعت اولیه پس از اهدای خون تهیه شود و لازم است مردم به طور مستمر برای اهداف خون مراجعه کنند.





وی همچنین خاطر نشان کرد: عمر نگهداری پلاکت در مراکز انتقال خون و بیمارستان ها فقط سه روز است و با توجه به افزایش مراکز خون و آنکولوژی در تهران و وجود پزشکان متخصص نیاز به این فرآورده همه روزه است و هر روز نیاز به آن بیشتر می شود.









منبع: انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



http://www.nooreaseman.com/forum62/thread46367.html



تبادل لينك

هيچ حيوانى به جهنّم نمى‌رود ولى...





هيچ حيوانى به جهنّم نمى‌رود ولى...





ديدن عالم وحوش و حيوانات براى اهلش مايه‌ى عبرت است، هر چند از عالم اِنس هم مى‌شود عبرت گرفت.

حيوانات با اين كه مقامشان از انسان پست‌تر است، به جهنّم نمى‌روند؛ ولى انسانِ با عظمت به جهنّم مى‌رود، بلكه محكوم به خلود در نار مى‌گردد؛ با اين كه مى‌تواند با يك گام برداشتن به مَلَك برسد، و به بهشت و خلود در بهشت دست يابد!


حشر حيوانات براى اثبات تكليف مكلّفين و مالكيّت و مملوكيّت آن‌هاست، و شايد در رابطه‌ى با عالَم خودشان چيزهايى داشته باشند؛



اما جهنّم و خلود در آن براى نوع با شرافت انسانى است. با همه‌ى جهالت و غفلت، بيشتر مردم مى‌خواهند خوشى و راحتى، و همه خوبى‌ها را در دنيا داشته باشند و مى‌‌گويند: «يزيد از حسين ـ‌عليه‌السّلام‌ـ بهتر بود؟!» غافل از اين كه امام حسين ـ‌عليه‌السّلام‌ـ براى دنياى ما هم بهتر از يزيد است، چه رسد به آخرت. و زبان حال اهل دين به دنياپرستان اين است:



«إِن تَسْخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ»1 اگر ما را به باد ريشخند بگيريد، همان گونه كه شما ما را تمسخر مى‌كنيد، ما نيز شما را مسخره خواهيم نمود.2










1- سوره‌ی هود، آيه‌ى 38.

2- در محضر یک، ج1، ش294






bahjat.org





منبع: انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



http://www.nooreaseman.com/forum167/thread46366.html



تبادل لينك

نظر داماد رییس جمهور درباره سیاه نمایی اقدامات دولت ها و تقابل احمدی‌نژاد و هاشمی

8 آذر 1391



داماد رییس جمهور معتقد است نباید نسبت فامیلی و اختلاف سلیقه سیاسی با رییس جمهور را یکی کرد. معاون امور قوا و شوراهای دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره رابطه خود با رئیس جمهور گفت: یک وقت رابطه من با ایشان پدر و فرزندی است چون بنده تک داماد هستم و ایشان پدر خوبی است؛ البته یک زمان در فضای سیاسی اختلاف سلیقه وجود دارد و نباید این مسائل را با یکدیگر یکی کرد. اهم سخنان مهدی خورشیدی داماد رییس جمهور در گفت و گو با فارس در ادامه می‌آید: با توجه به آنکه در یک جنگ پنهان اقتصادی قرار داریم که البته مقدار زیادی از آن تاکنون علنی شده است؛ طبعاً آنچه به ما کمک می‌کند در درجه اول اتحاد مسئولان به ویژه در رده‌های بالای نظام است؛ هرچه اتحاد، همفکری و همدلی بیشتر باشد موفقیت ما قطعاً در این میدان جنگ بیشتر خواهد بود؛ در نظام جمهوری اسلامی مبنا، قانون اساسی است و قانون اساسی میثاق ملی و حاصل خون شهداست که وظیفه همه قوا را به صورت مجزا مشخص کرده است که باید تماماً به آن عمل کنند. تفسیر قانون اساسی با شورای نگهبان است؛ فصل‌الخطاب در جمهوری اسلامی نیز مقام معظم رهبری است، جمهوری اسلامی بر مبنای اصل مترقی فقه سیاسی شیعه است و ولایت فقیه فصل‌الخطاب و مافوق همه قواست؛ ولی‌فقیه عادل و مدبر است که سه قوه را اداره می‌کند، بارها مقام معظم رهبری تأکید کردند در این شرایط اختلافات کنار گذاشته شود و تا جایی‌که می‌توانند همدلی باشد و کامل‌ترین تعبیر را ایشان درباره تحریم‌ها ارائه دادند که آن نیز سخنرانی ایشان در بین مسئولان نظام در ماه مبارک رمضان بود. مسئولان نباید عملی را مرتکب شوند که موجبات بروز و ظهور اصطکاک‌هایی شود که خارج از کشور از آنها سوء‌استفاده کنند، همه صاحب‌نظران این اعتقاد را دارند که بهتر از ایشان کسی برای اداره کشور وجود ندارد و ایشان با تدبیر کشور را اداره می‌کنند و اگر به تذکراتشان توجه شود هیچ مشکلی در کشور به وجود نمی‌آید، مردم توقع دارند اختلافات به هیچ وجه داخل جامعه کشیده نشود که دیدید سران سه قوه نیز نامه نوشتند و اطاعت کردند. مدت‌های مدیدی است که بنده با آقای(محسن) رضایی آشنایی از نزدیک دارم اما ارتباط خانوادگی بنده با آقای رضایی سیاسی نیست و کاملاً عاطفی و اجتماعی است؛ ضمن آنکه سابقه آشنایی پدرم نیز با وی به قبل از انقلاب بازمی‌گردد. درباره تقابل احمدی‌نژاد و هاشمی شاید بنده این دید را نداشته باشم که اگر این تقابل موجبات تضعیف نظام را فراهم کند شرعاً حرام است؛ کسانی که اعتقاد به جمهوری اسلامی دارند و خطوط قرمز نظام را رعایت می‌کنند چرا باید دائماً‌ به یکدیگر توهین کنند و نیش و کنایه بزنند؛ چرا نباید با یکدیگر کار کنند؟ ساختارسازی ما و برخی مشکلاتمان ناشی از این است که با طرد نیروهای قدیمی زبده و با تجربه و نیروهای جدید بی تجربه آمده‌اند و این اشتباه است. ما برای اینکه رشد کنیم باید نیروها را سطح‌بندی کنیم تا تجربه بیاندوزند. (درباره علت خروج از دولت)یک دلیل اختلاف‌نظر و اختلاف عقیده با برخی از افراد در دولت بود و دلیل بعدی نمی‌خواستم حواشی بیشتر از آن ادامه یابد و معتقد بودم دولت همچنان باید روند کار و فعالیت خود را ادامه دهد هرچقدر حواشی بیشتر باشد امور مشکل‌تر پیش می‌رود و به خواست خود بنده بود که از دولت بیرون آمدم. عناصری در دولت وجود داشتند که از حذف‌شدن بنده منافعی می‌بردند و حاشیه‌های به‌وجود آمده طی سال‌های اخیر دلیل بر وجود چنین جریانی هست. ما دو بحث داریم یک بحث رقابت سیاسی و دیگری تنازع سیاسی و دعوا است؛ برای کسب قدرت طبیعی است که رقابت سیاسی وجود داشته باشد، ما نباید بگذاریم این رقابت سیاسی تبدیل به دعوای سیاسی شود چرا که در آنجا حاکمیت دچار مشکل شده و اقتدار از دست می‌رود و مانند سال 78 و 88 خواهد شد. ما دوست داریم انتخابات آرامی را طی کنیم و مردم هم همین توقع را دارند علت اینکه رهبری تأکید می‌کند دعوا نباشد و اتحاد صورت گیرد به این دلیل است که ما احتیاج به انتخابات آرام در کشور داریم. نوسانات قیمت و بحث ارز و تحریم‌ها وجود دارد، از این رو مردم دیگر حوصله دعوا ندارند از این رو نقل و انتقال قدرت نیز باید در فضای آرامی باشد و خواست مردم نیز همین است؛ امیدوارم انتخابات خوب و آرامی را طی کنیم. ممکن است فردی با عقاید و افکار انحرافی در دولت باشد اما دلیل بر منحرف بودن دولت نیست و غالب دولت بسیار زحمت‌کش هستند و کار خود را انجام می‌دهند. (درباره سخن رییس جمهور مبنی بر تمام نشدن این دولت) برداشت بنده این است که هر دولت با یک فکری آمد، سازندگی یا اصلاحات و الان این دولت با یک فکر عدالت‌طلبی روی کار آمد؛ شاید منظور این باشد که این گفتمان ادامه یابد بالاخره هر دولتی بعد از 8 سال تغییر می‌کند و عقلاً حرف درستی است؛ یقیناً‌ منظور آقای احمدی‌نژاد این است که آن فکر و گفتمان و شعار ادامه می‌یابد و همانطور که رهبری فرمودند این دولت گفتمان و ادبیات انقلاب را زنده کرد. رئیس‌جمهورها با رأی مردم آمده‌اند و هرکدام آنچه که از دستشان می‌آمده انجام داده‌اند، کسی دوست ندارد رئیس‌جمهور باشد اما مردم از وی ناراضی باشند؛ باید واقع‌‌بینانه نگاه کنیم و نقاط مثبت و منفی را با هم بگوییم، بعضی نقاط مشترک وجود دارد؛ هیچ رئیس‌جمهوری دوست ندارد در دورانش تورم و بیکاری باشد؛ کدام عقل منطقی این را می‌پذیرد. نباید به دولت‌ها توهین و اقدامات آنها را سیاه کرد چراکه به رأی مردم توهین می‌شود، هر سه این آقایان رأی مردم را گرفته‌اند و نمی‌توان گفت چرا این فرد را انتخاب کرده‌اند، به نظر بنده رسانه‌ها باید به این امر بپردازند چراکه برخی اشکالات مشترک بین همه این دولت‌ها وجود دارد و باید سعی شود نقد منصفانه نسبت به آنها صورت گیرد تا در دوره بعد تکرار نشود. در حال حاضر آنچه وجود دارد فشار اقتصادی روی مردم است که تحریم‌ها نقش اساسی در آن دارد؛ بالاخره بحث مذاکرات هسته‌ای برای مردم اهمیت دارد، به نظر بنده بحث مسائل اقتصادی و معیشتی و بین‌المللی قطعاً ارتباط خواهند داشت و اینها خواسته‌های مردم است اما اینکه در چه شکل و قالبی بروز و ظهور یابد الان نمی‌توان صحبت کرد چرا که معلوم نیست، اما این‌ها خواسته‌های به حق مردم است؛ اینکه چگونه بروز و ظهور آید و چه کسی بیاید و شعارهایی بدهد که مردم وی را بپذیرند، مهم است. یکی از آسیب‌هایی که شاید ما در دولت‌ها داشتیم این بود که برخی دوست داشتند حرف‌هایی بزنند که بزرگ شوند و در واقع حرف‌های خارج از عرف و چارچوب بزنند و این حاشیه‌ای برای آن دولت می‌شد و در دولت‌های گذشته نیز این آسیب‌ها وجود داشت؛ مثلاً فردی دوست داشت یک حرفی را بزند که خارج از عرف باشد اما برخی نیز اعتقادشان این بوده و بعد وارد کابینه شدند که در هر دو حالت حاشیه است و امیدواریم در دولت بعد این حاشیه وجود نداشته باشد. رابطه با آمریکا در اختیارات رهبری است و هیچکس نمی‌تواند در این قضیه دخالت کند؛ مقام معظم رهبری نیز از ابتدا عزت، مصلحت و حکمت را مبنای سیاست خارجی قرار دادند، ایشان بحثی را با عنوان کرسی‌های آزاداندیشی داشتند که باید با قدرت به این قضیه پرداخته شود چه در دانشگاه و چه بیرون از دانشگاه؛ مقام معظم رهبری بسیار حکیمانه آسیب‌شناسی کردند و اخیراً هم مطرح کردند که سران قوا و فرمانده سپاه در دانشگاه‌ها حضور یابند. در خصوص این بحث و زمان و مکان آن هرکس نظر خاص خود را دارد اما نباید یادمان برود که تصمیم‌گیر نهایی مقام معظم رهبری است چرا که فصل‌الخطاب نهایی با ایشان است و شرعاً، قانونا و عقلاً مقام معظم رهبری تصمیم‌گیر باید باشند. امروز این بحث در بسیاری از محافل به ویژه صدا و سیما داغ شده است نباید به این بحث به عنوان یک تابو نگاه کرد که نباید آن را شکست نظام ما یک پشتوانه ایدئولوژیک و عقبه مردمی و فکری دارد؛ نباید از این صحبت‌ها بترسیم البته نباید توهین کرد بلکه باید حدود را رعایت کنیم و شاید اگر برخی مواقع آسیب دیده‌ایم به خاطر برخی از تنگ‌نظری‌ها و خودمحوری‌ها بوده است.



خواسته هسته‌ای حق مسلم ماست؛ ما نمی‌توانیم در این مسئله کوتاه بیاییم چرا که اگر در اینجا کوتاه بیاییم در همه موارد باید کوتاه بیاییم. داماد رئیس‌جمهور بودن خوب است به شرطی که هیچگاه این مسائل را قاطی مسائل خانوادگی نکرد؛ خانواده یک نهاد کاملاً مقدس است و هیچ‌چیز جای عشق را نمی‌گیرد؛ بنده همواره سعی کرده‌ام که هرمطلبی وجود دارد تا پشت در خانه باشد. بالاخره یک فرصت است و آدم باید بتواند از این فرصت بهره‌برداری درست کند و یک محدودیت‌هایی برای خود به وجود می‌آورد و باید به این مجموعه به صورت کامل نگاه شود؛ بنده همیشه سعی کرده‌ام آنچه که به ذهنم می‌آید و وجدانم به من می‌گوید در برابر شخص رئیس‌جمهور انجام دهم؛ یک وقت رابطه من با ایشان پدر و فرزندی است چون بنده تک داماد هستم و ایشان پدر خوبی است؛ البته یک زمان در فضای سیاسی اختلاف سلیقه وجود دارد و نباید این مسائل را بایکدیگر یکی کرد. ( این ازدواج به دلیل آشنایی پدرتان با آقای احمدی‌نژاد صورت گرفت؟) بله، آشنایی پدرم و آقای زریبافان پیشنهاد دادند؛ خدا را شکر می‌کنم که همسرم ایده‌آل بنده است. هم آقای احمدی‌نژاد و هم آقای خورشیدی پدران من هستند و هیچ فرقی برای من ندارند و به هر دو احترام می‌گذارم. اما در این فضاها این اتفاقات رایج است و حرف‌هایی زده می‌شود اما نباید قاطی مسائل خانوادگی شود؛ بله سردار خورشیدی ابتدا از حامیان بودند اما اکنون از منتقدین هستند که برخی انتقادات پدرم به دولت هم وارد است. ما در کشور حزب به معنای اصلی نداریم و امیدواریم این مشکل در کشور حل شود چرا که به عنوان یک آسیب در فضای سیاسی به شمار می‌رود؛ حزب برای قدرت مبارزه می‌کند البته در چارچوب شرع و اخلاق؛ وقتی حزب نباشد، جهت‌گیری‌ها مشخص نیست. ممکن است افراد دچار دگردیسی فکری شوند، چرا که حزبی وجود ندارد تا کنترل را انجام دهد و این خود یک آسیب است. آقای هاشمی فرد با تجربه‌ای است؛ بنده با ایشان مشکلی ندارم و اتفاقاً تجربه نو و خوبی بود که از تجربیات ایشان استفاده کنم، سی سال کار سیاسی و سی سال در سطوح مختلف نظام حضور داشتند.







منبع: انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



http://www.nooreaseman.com/forum324/thread46359.html



تبادل لينك

مداحی سبک رامین بی باک

س امروزمتن مداحی سنگین کربلائی علی محمدملکی به اسم ازحالا دیکه تو واسه غریبه شدی میذارم که درشهادت امام جواد۹۱هئیت غریب مدینه به سبک آهنگ مگه باتو بد بودم رامین بی باک هستش میذارم



از حالا دیگه تو ام الفضل واسم غریبه شدی

از حالا نمی تونم تو روهمسرم بدونم

توغربیی منو دیدی از من تو بریدی

از این همه احساس و

از این همه محبت خجالت نکشیدی

از حالا دیگه تو ام الفضل واسم غریبه شدی

از حالا نمی تونم تو روهمسرم بدونم

از حالا فقط نمیخوام توکنارم بینمم ازحالا فقط تو نفرین میکنم

از حالا نمی تونم تو روهمسرم بدونم

مگه با تو بد بودم مگه تو رو رنجوندم

مگه عشقم بهت کم بود

مگه قلبت و سوزوندم

غریب مادر یاجواد{ع}






منبع: انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



http://www.nooreaseman.com/forum163/thread46358.html



تبادل لينك

کـــالبـــد شـــکـــافـــی دنـــیـــا


کـــالبـــد شـــکـــافـــی دنـــیـــا















وَ مِنْ كَلام لَامام علي عَلَيْهِ السَّلامُ .


.


فِى صِفَةِ الدُّنْيا .


.


ما أَصِفُ مِنْ دار أَوَّلُها عَناءٌ، وَ اخِرُها فَناءٌ،

.


فِى حَلالِها حِسابٌ، وَ فِى حَرامِها عِقابٌ.

.


مَنِ اسْتَغْنى فِيها فُتِنَ، وَ مَنِ افْتَقَرَ فِيها حَزِنَ،

.


وَ مَنْ ساعاها فاتَتْهُ، وَ مَنْ قَعَدَ عَنْها واتَتْهُ، وَ مَنْ أَبْصَرَ بِها بَصَّرَتْهُ، و مَنْ أَبْصَرَ إِلَيْها أَعْمَتْهُ.

.


أَقُولُ: وَ إِذا تَأَمَّلَ الْمُتَأَمِّلُ قَوْلَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ:

.


«وَ مَنْ أَبْصَرَ بِها بَصَّرَتْهُ»

.


وَجَدَ تَحْتَهُ مِنَ الْمَعْنَى الْعَجِيبِ، وَ الغَرَضِ الْبَعِيدِ، ما لا تُبْلَغُ غايَتُهُ، وَ لا يُدْرَكُ غَوْرُهُ،

.


وَ لا سِيَّما إِذا قَرَنَ إِلَيْهِ قَوْلَهُ:

.


«وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَيْها أَعْمَتْهُ» فَإِنَّهُ يَجِدُ الْفَرْقَ بَيْنَ «أَبْصَرَ بِها» وَ «أَبْصَرَ إِلَيْها» واضِحًا نَيِّرًا، وَ عَجِيبًا باهِرًا.



.


كالبدشـكافى دنيا

.


در توصيف دنيا

.

چه گويم از خانه اى كه آغازش «رنج و سختى»، و پايانش «نيستى» است؟

.


در حلال آن حسابرسى، و در حرام آن شكنجه و گرفتارى است.

.


آن كه ثروتمند گردد در كوران درگيرى و فتنه درافتد و آن كه تهيدست شود در كابوس اندوه فرو رود،

.


آن كه بيشتر تلاش كند كمتر آن را به چنگ آورَد و آن كه از آن بازنشيند ـ آن خود ـ بدو روى آورَد،

.


آن كه با چشم عبرت و بصيرت در آن نگرد بينايش سازد و آن كه غفلت و فريب، ديده اش را فرو گيرد نابينايش كند.

.


.




شريف رضى گويد:

.


اگر ژرف نگرى در اين كلام امام كه مى فرمايد «وَ مَنْ أَبْصَرَ بِها بَصَّرَتْهُ» بدّقت نظر كند، در پرتو آن، معنايى شگفت و هدفى بلند دريابد كه گستره آن بى نهايت است و ژرفاى آن را درنيابد، بهويژه آنگاه كه جمله «وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَيْها أَعْمَتْهُ» را در كنارش آورَد كه تفاوت شگرف و زيباى آن بخوبى آشكار گردد.






خطبه 81 / نهج البلاغه





منبع: انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



http://www.nooreaseman.com/forum359/thread46365.html



تبادل لينك

نمایی زیبا از سرداب بازسازی شده حرم حضرت عباس(ع) + عکس


نمایی زیبا از سرداب بازسازی شده حرم حضرت عباس(ع) + عکس

بازسازی سرداب حرم مطهر حضرت ابالفضل العباس (علیه السلام) به پایان رسید.
























برگرفته از سایت عقیق








منبع: انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



http://www.nooreaseman.com/forum125/thread46364.html



تبادل لينك

تربت امام حسین(ع) بعد از این همه سال تمام نشده؟







تربت امام حسین(ع) بعد از این همه سال تمام نشده؟





خاک تربت امام حسین(ع) به کجا اطلاق می شود و آیا هنوز پس از این همه سال خاک تربت وجود دارد؟

بر اساس برخی از روایات سرزمین کربلا تا پنچ فرسخ از هر طرف جزء حریم قبر امام حسین (ع) حساب می‌شود.خاک تربت امام حسین به کجا اطلاق می شود آیا هنوز بعد از این همه سال خاک تربت وجود دارد؟امام خمینی می فرماید: آنچه به صورت قطعی تربت امام حسین (ع) است خاکی است که از قبر و آنچه عرفا ملحق به قبر است برداشته می‌شود.(۱)

تربت امام حسین خاکی است که از قبر یا حوالی مرقد مطهر حضرت سیدالشهدا صلوات الله علیه می آورند که شیعه به خوردن آن استشفا می‌کند. خاک اطراف قبر برای شفای بیمار و مهر نماز استعمال می‌شود.نظر عده‌ای از مراجع آن است که حکم فضیلت سجده بر تربت امام حسین و حکم جواز خوردن کم از آن برای شفاء، مخصوص قبر و کمی از اطراف قبر امام حسین(ع)بوده و بقیه خاک کربلا هر چند محترم است؛ اما حکم خاک قبر امام حسین و اطراف قبر را ندارد.(۲)

بر اساس برخی از روایات سرزمین کربلا تا پنچ فرسخ از هر طرف جزء حریم قبر امام حسین (ع) حساب می‌شود. (۳)




پی نوشت‌ها:به نظر بعضی از مراجع: حکم تربت حسینی که در روایات وارد شده است بر خاک کربلا تا مقداری که حریم قبر امام حسین (ع) است یعنی از هر طرف پنج فرسخ بار می‌شود. ولی زمین‌های نزدیک قبر شریف حضرت، دارای فضیلت بیشتری هستند. (۴)۱. تحریر الوسیله، ج ۲، ص ۱۵۶، امام خمینی، موسسه تنظیم و نشر اثار امام خمینی، ۱۴۲۱ ق ، چاپ اول.۲. آیت الله بهجت، توضیح المسائل مراجع، ج۲ ذیل مسئله ۲۶۲۸، استفتاءات تلفنی از دفتر رهبری، و دفتر آیت الله سیستانی.۳. مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ: قَالَ (ع) حَرِیمُ الْحُسَیْنِ (ع) خَمْسَه فَرَاسِخَ مِنْ أَرْبَعِ جَوَانِبِ الْقَبْرِ وسائل‏الشیعه، ج۱۴، ص ۵۱۳، باب حد حرم الحسین (ع) الذی یستحب... .۴. استفتاء تلفنی از دفتر آیت الله وحید خراسانی.




منبع: شبستان





منبع: انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



http://www.nooreaseman.com/forum11/thread46363.html



تبادل لينك

شعری تقدیم به ضریح حضرت سیدالشهدا(ع)


این هدیه مردمان ایران/ تقدیم تو باد ای حسین جان

شعری تقدیم به ضریح حضرت سیدالشهدا(ع)











محسن غلامحسینی، شاعر آیینی و برگزیده کنگره شعر عاشورایی سال 88، شعری با عنوان «هدیه مردمان ایران» درباره ضریح مطهر امام حسین سروده است.


















ای جلوه آفتاب و مهتاب

و ضریح شش گوشه ارباب

تا چهره خود به من نمودی

از سینه دل مرا ربودی

من غرق تماشای جمالت

شش گوشه ضریح خوش به حالت



چون رهسپر کرببلایی

بر خلق خدا قبله‌نمایی

بنگر تو سرشک حسرتم را

زین گریه ببین ارادتم را

بی‌تاب حسین شد وجودم

ای کاش که همره تو بودم

فخر و شرفت به عالمین است

چون سینه تو قبر حسین است



آغوش بگیر پیکرش را

بنگر شب جمعه مادرش را

نورت زده طعنه بر ستاره

ای مضجع جسم پاره پاره

نقشی ز گلان لاله داری

آیا خبر از سه‌ساله داری؟

از نقره، طلا، شکوفه داری

آیا خبری ز کوفه داری؟

در مستی و رقص و چنگ کوفی

خاکستر و طعن و سنگ کوفی



زینب به سری نظاره می‌کرد

دختر به پدر اشاره می‌کرد

آن سر به نوای حزن قرآن



شد یاور زینب و یتیمان

شش گوشه ضریح پاک و زیبا

ای راهی کربلای مولا

گر رأس بریده‌اش ندیدی

بینی تو هر آنچه را شنیدی

در لجه خون کنی نگاهش

همسایه توست قتلگاهش

بر درگه پاک تشنه کامی

از قول منم رسان سلامی

اینجا منم و نگاه و صد آه

شش گوشه ضریح خدا به همراه

این هدیه مردمان ایران

تقدیم تو باد ای حسین جان





منبع:فارس





منبع: انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



http://www.nooreaseman.com/forum228/thread46362.html



تبادل لينك

آغاز تحصن امت حزب الله در مقابل وزارت ارشاد از روز شنبه

آغاز تحصن امت حزب الله در مقابل وزارت ارشاد از روز شنبه

چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۱۳:۲۸





با اقتدا به امام شهيدمان حسين عليه السلام براي اداي دين به اسلام و انقلاب و خون شهدا در روز و ساعت تعيين شده در محل ياد شده حضور يابند.



به گزارش پایگاه خبری انصارحزب الله،در پی اکران فیلم مبتذل جیرانی سازمان اجرایی انصارحزب الله بیانیه دوم خود به شرح ذیل صادر کرد:



يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، اگر خدا را يارى كنيد ياريتان مى‏كند و گامهايتان را استوار مى‏دارد. (سوره محمد ، آيه ۷ )



پيرو بيانيه صادر شده از سوي سازمان اجرايي انصار حزب الله ايران مبني بر تعيين ضرب الاجل براي سازمان سينمايي وزارت ارشاد به منظور منع نمايش فيلم كثيف "من مادر هستم" تا پايان وقت اداري روز سه شنبه ۷ آذر۱۳۹۱ و با توجه به اينكه مهلت تعيين شده منقضي و سازمان سينمايي وزارت ارشاد نسبت به مطالبه به حق مردم متدين تمكين ننموده است ، روابط عمومي انصار حزب الله براساس وعده قبلي اعلام مي دارد ، اجراي ترتيبات بند "م" وصيت نامه امام خميني را با توسل به اصل ۲۷ قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران در دستور كار قرار مي دهد و بدينوسيله به اطلاع امت حزب الله مي رساند:



در اعتراض به سير عملكرد سازمان سينمايي وزارت ارشاد و اراده اين سازمان مبني بر نشر عامدانه منكرات و با تمركز بر مطالبه توقف نمايش فيلم سراسر ابتذال "من مادر هستم"، تحصن متيدينين از ساعت ۱۱ صبح روز شنبه مورخ ۱۱ آذر ۱۳۹۱، ۱۶ محرم الحرام ۱۴۳۴ در مقابل درب اصلي وزارت ارشاد ، واقع در ميدان بهارستان ، خيابان كمال الملك آغاز خواهد شد. لذا بدينوسيله از عموم مردم شهيد پرور دعوت مي شود با اقتدا به امام شهيدمان حسين عليه السلام براي اداي دين به اسلام و انقلاب و خون شهدا در روز و ساعت تعيين شده در محل ياد شده حضور يابند. بديهي است اجراي ترتيبات بند"م"وصيت نامه امام راحل متوقف به تحصن نخواهد بود و اجراي آن از طرق لازم و قانوني تا حصول نتيجه نهايي تداوم خواهد يافت.



وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ

سازمان اجرايي انصارحزب الله ايران

چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۱، ۱۳محرم الحرام ۱۴۳۴





منبع: انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



http://www.nooreaseman.com/forum380/thread46361.html



تبادل لينك

ماشین الماس پادشاه عربستان!+ عکس


این ماشین که از کارخانه مرسدس بنز می باشد توسط این ماشین از اموال پرنس الولید بن طلال می باشد.













منبع: انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



http://www.nooreaseman.com/forum345/thread46360.html



تبادل لينك

دلم گرفته برایت...






نه از قبيله ابرم، نه از تبار كويرم

كه بي بهانه بگريم، و بي ترانه بميرم



ستاره اي به درخشندگي ماه كه ديري است

به دست توده اي از ابرهاي تيره اسيرم




فرو نمي كشد اين آب ، آتش عطشم را

خوشا كه باز بيفتد به چشمه سار مسيرم



دلم گرفته برايت ولي اجازه ندارم

كه از نسيم و پرنده، سراغي از تو بگيرم



براستي كه برادر، مني كه مردم اين شهر

از اوج قله عزت، كشيده اند به زيرم



چگونه دست كسي را به دوستي بفشارم

چگونه حرف كسي را به آشتي بپذيرم






بهروز یاسمی








منبع: انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



http://www.nooreaseman.com/forum228/thread46357.html



تبادل لينك

۱۳۹۱ آذر ۷, سه‌شنبه

تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف! مذمت منبر نشینی مصطفي كواكبيان در عصر عاشورا در


7 آذر 1391


مذمت منبر نشینی مصطفي كواكبيان در عصر عاشورا در ساري






ظاهراً مظلومیت اسلام ناب محمدی(ص) که تجلی تمام عیار تفکر ولایی امام راحل و وارثان اندیشه ناب معظم له از جمله رهبری معظم انقلاب و نیز در هم شکننده برداشت های انحرافی از اسلام اصیل است، پایانی ندارد و حالا که نتوانستند، دستاوردهای بزرگ امام راحل را که همان جمهوری اسلامی ایران و در ادامه تفکر اسلامی، انتفاضه اسلامی، مقاومت اسلامی و نهایتاً بیداری اسلامی در جهان اسلام است از عرصه های جهانی حذف کنند، زخم زبان زده و تا می توانند، بر زخم ها نمک هم می پاشند و بقول شاعر باید گفت: "هر کس به طریقی دل ما می شکند، بیگانه جدا، دوست جدا می شکند/ بیگانه اگر می شکند، حرفی نیست، از دوست بپرسید که چرا می شکند؟!



در شرایطی که هنوز از مصائب و صحنه های رقت بار و تاسف انگیز:



الف-هتک حرمت عاشورا در فتنه 88



ب-انکار غیبت امام عصر(ع) توسط اکبر گنجی



پ- غیر وحیانی خواندن قرآن کریم توسط دکتر سروش



ت-مصائب بزرگ قرآن سوزی



ث-ساخت فیلم اهانت به ساحت پیامبر اعظم(ص) در مرکز نظام سلطه جهانی



فاصله چندانی نگرفته و کاملاً رها نشده ایم، اینبار در ساری و در عصر عاشورای امسال شاهد حرکت بدعت گونه جدیدی از سوی یکی از چهره های مطرح و کشوری اصلاح طلبان بوده ایم که متاسفانه بدون سبقه برخورداری از لباس روحانیت، برای سخنرانی در یکی از مساجد فعال شهر، بجای قرار گرفتن در پشت تریبونی که برایش در نظر گرفته بودند، در یک اقدام بدعت گونه، با اشاره به منبرگفت که می خواهد بالای منبر برود و در حالی که همه مبهوت این حرکت بودند، خیلی راحت بالای منبر رفت و در محل جلوس سنتی روحانیت در اماکن و محافل مذهبی سخنرانی کرد، تا ایران اسلامی برای اولین بار شاهد یک روضه خوان غیر روحانی و غیرملبس در بالای منبری باشد که نماد قداست و منزلت روحانیت بوده و هست!



بر حقیر معلوم نیست که انگیزه نهایی و نهانی وي از این اقدام چه بود، اما انگیخته آشکار آن نوعی بدعت گرايی و حرمت شکنی و یا حداقل یک سنت شکنی بود که معلوم نیست گستره بدآموزی فرهنگی و اعتقادی این حرکت، چه تبعاتی را شامل خواهد شد و اینکه آیا در صورت تکرار و توسعه اینگونه اقدامات، پامنبری ها به مصادره منبر خواهند پرداخت و یا اینکه منبری ها، رفته رفته پامنبری خواهند شد؟!



شبیه این واقعه را در تاریخ می توان در منبرنشینی نااهلانی همچون سران بنی امیه و بنی عباس ملاحظه کرد که متاسفانه پس از غصب حق خلافت ائمه اطهار(ع) انجام می گرفت تا جائیکه امام سجاد(ع) در مجلس شام خطاب یه کسی که بر منبر سخن می گفت، اشاره کرد که ای کسی که بر چوب نشسته ای و سخن می گوئی! و در پاسخ به اعتراض آن واعظ مبنی بر اینکه آن منبر است، اضافه کرد که منبری که در اختیار اهلش و صاحبانش نیست، چوبی بیش نخواهد بود و اتفاقاً هم کار به جایی رسید که نهایتاً نااهلان، منبر خلافت را به کرسی خلافت و رفته رفته به تخت پادشاهی و سلطنت تبدیل کرده و اسلام را وارونه جلوه داده و مقدمات پیدایش عاشورا و غیبت امام عصر(عج) را فراهم کرده و طولانی شدن عصر انتظار نیز ماحصل همین کژراهه رفتن افرادی است که با عناوین سیاسی معتبر، مرتکب اعمال اعتقادی غیرقابل توجیه و یا حداقل غیرمتعارف می شوند.



نمی دانم این حرکت را چه باید نامید؟! اما همین اندازه می توانم یادآور شوم که با شنیدن این خبر و دیدن تصاویر آن در برخی از سایت ها که تداعی نوعی سرقت منزلت و جایگاه روحانیت است، بیاد فیلم سینمایی مارمولک و دزدیدن لباس روحانیت افتادم که متاسفانه علیرغم شفافیت داستان، چقدر تبعات اجتماعی و فرهنگی گسترده ای را تحمل کردیم و هنوز هم در ادبیات متداول و منفی گرای برخی مغرضان و خوش گذرانان مسموع می گردد!



اگر این اقدام اینگونه توجیه شود که منبر، یک وسیله چوبی است که برای تسلط بر جمعیت حاضر، هر کسی می تواند روی آن مستقر شود، پس اینگونه هم می توان توجیه کرد که لباس روحانیت نیز یک پارچه معمولی است که هر کس می تواند بدون هیچ پیشینه ای، از جمله از عمامه استفاده کند و تعصباتی مثل حفظ حرمت لباس مقدس روحانیت نیز، موضوعی بی مفهوم است و اولین تبعات ترویج چنین فضائی، سقوط تدریجی منزلت اجتماعی و صنفی مرجعیت و روحانیت در جامعه، در شرایطی است که نظام سلطه جهانی با آنالیز مستمر نقش آفرینی ها و کارکردها و عملکردهای سلسله جلیله روحانیت و میزان نفوذ آنان در افکار عمومی و آحاد مردم، مترصد چنین اتفاقی بوده و هست!



سئوال اساسی و حل نشده ام اینجاست که ایشان با سابقه عملکرد نسبتاً قابل قبول در مجلس هشتم و اظهار اردات به ساحت ولایت فقیه و سلسله جلیله روحانیت، چرا و با چه منطق و به چه منظوری در ثبت این اقدام بدعت گونه بنام خود اصرار ورزید و در حالیکه می توانست در پشت تریبون هم حرفهایش را بزند، چرا با لباس شخصی و ریش مدل خاص خود که برای روحانیت و منبر متعارف نبوده و نیست، بر رفتن به روی منبر تاکید و اقدام کرد.



آیا نباید این حرکت را همراستای با روشنفکری های غربی و حذف روحانیت از مراسم مختلف و جایگزین کردن مداحان و غیره تفسیر کرده و منتظر بود تا مثلاً در فرداروزی در حالیکه حتی روحانیت در جمعی حضور دارد، بر امامِ جماعت شدن یک غیر روحانی و مصادره محراب نیز اصرار شود؟! و یا اینکه رساله و احکام عملیه را هم از انحصار مراجع عظام تقلید خارج کرده و مقام افتاء به هر غیرمتخصص تعارف گردد؟!



تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف مگر اسباب بزرگی، همه آماده کنی!



منطقی ترین محاجه ام با کسانی که به صرف آشنایی با فن بیان، احساس می کنند که می توانند در چنین مکان و مقام مقدسی جلوس کرده و اعتراض ما را هم به شلوغ کردن تعبیر می کنند، استفاده از یکی از غزل های مشهور حافظ عزیز است که فرمود:


نه هر که چهره برافروخت دلبری داند نه هر که آینه سازد سکندری داند نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست کلاه داری و آیین سروری داند تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن که دوست خود روش بنده پروری داند غلام همت آن رند عافیت سوزم که در گداصفتی کیمیاگری داند وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند بباختم دل دیوانه و ندانستم که آدمی بچه‌ای شیوه پری داند هزار نکته باریکتر ز مو این جاست نه هر که سر بتراشد قلندری داند مدار نقطه بینش ز خال توست مرا که قدر گوهر یک دانه جوهری داند به قد و چهره هر آن کس که شاه خوبان شد جهان بگیرد اگر دادگستری داند



بهرحال باید بپذیریم که منبر، نماد سنتی نقش آفرینی روحانیت در مساجد و حسینیه ها و زینبیه ها و مهدیه ها و حتی خانه ها و نمازخانه هاست و نباید به حذف منبر و یا مصادره آن رای داد و اینگونه، زمینه های اجرای طرحهای جایگزین را برای پر کردن خلاءهای مجازی و خیالی روحانیتی که در مجلس حضور دارد، اما دیده نمی شود و یا تعمداً نمی خواهد دیده شود، تلاش بعمل آورد.



ما نباید برای سخن گفتن در باره عفاف، کشف حجاب کرده و در حالی که عمل ما نافی گفتارها و نیات ماست و شباهت زیادی به خوارج پیدا کرده و مصداق خطاب امام علی(ع) باشیم که به آنها می فرمود: "کلمه الحق، یراده الباطل"، انتظار اعجاز در افکار عمومی داشته و خودستایانه گمان کنیم که شق القمر کرده ایم!



در پایان باید متذکر شوم که از روحانیون حاضر در جلسه، سخنرانان غیرروحانی، هیئت امناء، مدعوین و مشخصاً از مردم و مستمعینِ چنین جلساتی انتظار می رود که کاملاً خودجوش و با انجام امر به معروف و نهی از منکر و در صورت عدم تاثیر با خاتمه بخشیدن و یا ترک مجلس، شرایط تثبیت اینگونه بدعت نمایی ها و سنت شکنی ها را فراهم نکنند و موجب اپیدمی و همه گیرشدن اینگونه بدآموزی ها در دیگر مجالس و دیگر مساجد نشوند.






صادقعلی رنجبر-عضو هیئت علمی دانشگاه






منبع: انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



http://www.nooreaseman.com/forum324/thread46349.html



تبادل لينك

من آن آقا را دوست دارم


من آن آقا را دوست دارم













محبت به اهل بیت (ع) دارایی است که برای ما شیعیان از هر چیزی مهم تر است و دوست داریم این محبت و ارادت را به فرزندانمان نیز منتقل کنیم . اما اگر راه درست آنرا ندانیم ،ممکن است به هدفمان نرسیم.











چادر مشکی تور دورزی شده ی زیبایی رو سرم کرد و دستام رو گرفت و با هم حرکت کردیم . این اولین باری بود که چادر مشکی سرم می کردم و دوست داشتم مدام خودم را در آینه نگاه کنم . در راه مادرم مثل همیشه مهربان و صبور برایم قصه می گفت ، قصه هایی که بعد ها خوب درک کردم افسانه نیست واقعیت است هرچقدر هم که تلخ باشد.

مادرم اولین کسی بود که برایم از عاشورا گفت ، با همان زبان کودکانه ای که قشنگ ترین قصه های دنیا را می گفت. هنوز هم وقتی این ماه شروع می شود ناخودآگاه لباس مشکی ام را به تن می کنم . هنوز هم صدای طبل و بوی اسپند مرا می برد به روزهایی که کودکانه حسین (ع)را دوست داشتم.

یکی از وظایف مهم خانواده انتقال ارزش ها به فرزندان است. ما فقط وظیفه ی نگهداری و تغذیه و پوشاک فرزندانمان را نداریم. مهم ترین چیزی که باید فرزندمان را با آن آشنا کنیم ارزش های دینی است و گل سر سبد این ارزش ها ،شناخت و در قدم بعد محبت اهل بیت علیهم السلام می باشد.

پیامبر ما فرمودند : فرزندان خود را بر اساس سه صفت تربیت کنید : دوستی پیامبرتان ،انتقال محبت اهل بیت ع و قرائت قرآن

اما اول باید بدانیم محبت اهل بیت ع چیست تا بتوانیم آنرا به فرزندانمان نیز بیاموزیم.

محبت یعنی : دوستی همراه با عمل به دستورات و علاقه به ایجاد شباهت بین زندگی خودمان و آن بزرگواران.

این خیلی مهم است که فرزندان ما بدانند عشق و محبت اهل بیت ادعایی نیست که بتوان ده روز انرا بیان کرد و 355روز اصلا به آن کاری نداشت.

شیعه بودن و دوست داشتن اهل بیت با خود مسئولیت به همراه دارد و این موضوعی است که فرزندان ما می آموزند اما نه از حرف های ما بلکه از عمل ما و نحوه ی زندگی مان.

وقتی پسر یا دخترمان می بیند که پدر یا مادرش برای اهل بیت سیاه می پوشد و به مجلس عزاداری می رود اما در زندگی روزمره اش سخنان و نحوه ی زندگی این بزرگواران هیچ تاثیری ندارد ، او هم در خوشبینانه ترین حالت چون والدین خود رفتار می کند اما اگر بر عکس آنرا ببیند و در طول زندگی متوجه شود که والدینش زندگی آن عزیزان را سر مشق قرار می دهند و کلام آنان را می خوانند و سعی می کنند به آن عمل کنند ، آنوقت خودش هم سعی می کند چنین باشد.

شیعه بودن و دوست داشتن اهل بیت با خود مسئولیت به همراه دارد و این موضوعی است که فرزندان ما می آموزند اما نه از حرف های ما بلکه از عمل ما و نحوه ی زندگی مان.



اما پدر و مادر جز التزام رفتاری به احادیث امامان کارهای ملموس دیگری هم باید انجام دهند تا فرزندانشان به اهل بیت علاقه مند شودند :

بیان روایت ها و داستانهای زیبا از زندگی آن بزرگواران متناسب با سن فرزند در قالب داستان و شعر و غیره:

این نکته ی مهمی است و می تواند بسیار تاثیر گذار باشد . برخی داستان های کودکی مان را هنوز به یاد داریم و آن زمان برای مان خیلی تحت تاثیر آن قرار گرفته بودیم . اگر روایت های زیبا از زندگی پیامبر و امامان را با زبانی شیرین بیان کنیم می تواند یک عمر در قلب کودکمان حک شود.

پدر بزرگ من همیشه قصه ای می گفت که پیامبر بزرگی در راه رفتن به مسجد برای خواندن نماز بود که بچه ها در کوچه از او خواستند تا بیاید و با آن ها بازی کند و او با آنکه دیرش شده بود ، پذیرفت البته پدر بزرگ من با آب و تاب زیادی این موضوع را برایم تعریف می کرد و من آنزمان احساس می کردم چقدر آن پیامبری که همبازی بچه هاست را دوست دارم....

تغییر رنگ و بوی خانه با رسیدن به ایام شهادت و ولادت آن بزرگواران: البته شاید بهتر باشد وقتی بچه ها سن و سال کم تری دارند ایام ولادت را پر رنگ تر کنیم . خانه را تزیین کنیم ، خوراکی هایی که دوست دارند ،خریداری کنیم ، با آنها بازی های محبوب شان را انجام دهیم و در بین انجام این کارها راجع به آن بزرگوار صحبت کنیم.این خیلی خوب است که پدر خانواده شب های ولادت با جعبه ی شیرینی به خانه بیاید .

برای ایام شهادتی چون عاشورا نیز می توانیم پرچم سیاهی در خانه بزنیم ، با فرزند مان به عزاداری برویم و در حد فهم او برایش توضیح دهیم که چرا این روزها حال و هوای شهرمان تغییر کرده است.













اما چند نکته را باید مد نظر داشته باشیم



مراقب باشیم که در رفتن به مراسم عزاداری زیادی روی نکنیم تا فرزندمان خسته شود .اگر برخی مراسم را هم دوست داریم به تنهایی برویم بهتر است در آن نیز زیاده روی نکرده تا فرزندمان بیش از حد نبود ما را حس نکنند.

اگر فرزندمان نوجوان است می توانیم کتاب مناسبی درباره ی وقایع عاشورا را خریداری کنیم و با خانواده دور هم جمع شویم و هر شب بخشی از آنرا بخوانیم. در این صورت هم فرزند ما با مسائل کربلا بدون تحریف و خرافات آشنا می شود و هم این با هم بودن اعضای خانواده خاطره ی خوبی از این ایام در قلبش به جای می گذارد.

بعضی مراسم در برخی هیئت ها مخصوص کودکان یا نوجوانان برگزار می شود که شرکت فرزند شما در آن جمع می تواند بسیار مفید باشد. اصلا چطور است امسال خودتان یک هیئت کوچک در خانه به پا کنید و از تمام آشنایانی که بچه های همسن فرزند شما دارند بخواهید تا فرزندشان را بیاورند.ممکن است جمعیت 10 الی 15 نفر بشود.

یکی از والدین هم می تواند به زبان کودکانه برای بچه ها از امام حسین (ع) بگوید و بچه ها عزاداری زیبایی کنار هم سن و سالان خود داشته باشند و یک نذری خوشمزه با دستپخت مادر خانه بخورند. مطمئن باشید این مجلس می تواند تاثیر زیادی بر فرزندان شما داشته باشد. هدفمان را باید این قرار دهیم که در کنار بیان مصائب عاشورا ، فرزندمان را به این ایام و عزاداری علاقه مند کنیم.

البته بردن فرزندان به هیئت های معمول و مورد علاقه ی خودمان مانعی ندارد و چه بسا خوب هم باشد اما اعتدال را با توجه به شرایط سنی آنها دعایت کنیم.

یکی دیگر از راه های علاقه مند کردن فرزندان به ائمه ، بردن آنها به زیارت است.

می توانیم یک سفر خوب و مفرح به یک شهر زیارتی داشته باشیم و آنجا حواسمان به تفریح بچه ها هم باشد . مواقعی که همراهشان به زیارت می رویم باید سعی کنیم خوش اخلاق تر از همیشه باشیم . راجع به آن امام اطلاعات کامل و در حد فهمی به فرزندمان بدهیم. می توانیم یک کتاب در این باره به آنها بدهیم . از فرزندان بزرگ تر بخواهیم آنرا بخوانند و در پایان سفر به سوالات پاسخ دهند و جایزه ای که دوست داند را برای شان بخریم .فرزندان کوچک تر هم می توانند با رنگ آمیزی کتابی در خصوص آن امام بزرگوار در این مسابقه شرکت کنند.







اما فراموش نکنیم اگر زندگی مان رنگ حسینی نگیرد و اگر دستورات آنان را در زندگی پیاده نکنیم ، نمی توانیم توقع داشته باشیم فرزندی حسینی داشته باشیم.



نداداودی

تبیان






منبع: انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



http://www.nooreaseman.com/forum354/thread46356.html



تبادل لينك

جبرئیل در آغاز وحی چه چیز را گفت بخوان !

جبرئیل در آغاز وحی چه چیز را گفت بخوان !





چرا جبرئیل گفت : «إقراء باسم ربک الذی خلق» و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نیز پاسخ داد، نمی‌توانم. نه در دست جبرئیل چیزی بود که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از رویش بخواند و نه خواندن (به معنای خواستن، آواز کردن، زمزمه کردن) کار سختی بود؟












هر چند بشر در ابتدای هر امری اول ظاهر را می‌بیند، اما توقف در ظاهر و اکتفای به آن است که سبب عدم درک صحیح و عمقی و نیز بروز مشکلات بعدی می‌گردد.

این مهم اختصاصی به علوم قرآنی ندارد، بلکه در علم تجربی نیز همین طور است. چنان چه بشر ابتدا نگاهی سطحی و ظاهری به کره زمین داشت و حکم کرد که مسطح است! یا گمان کرد لابد خورشید خدا است.

نگاه به هر امری و نیز هر نوشتاری، چه شعر و نثری به قلم بشر باشد و چه گفتارها و مباحث حکیمانه دانشمندان و چه آیات الهی، باید فراتر از سطحی نگری و اکتفا به ظاهر کلمات باشد تا درک معنای بهتر و صحیح‌تری صورت پذیرد .



خواندن و چگونه خواندن



انسان از بدو تولد تا مرگ در حال خواندن است. گاه با حواس پنج‌گانه می‌خواند (مثل رنگ، بو، مزه، ابعاد، گرسنگی ... و همه علوم تجربی)، گاه با عقل می‌خواند (مثل خواندن روابطی چون علت و معلول، حرکت و محرک، عدم تناقض و ...) و گاه با قلب می‌خواند (مثل فهم، معرفت، عشق، محبت، بغض و ...) و گاه نیز وحی را می‌خواند تا علوم لازم برای رشد و گاه غیر قابل دسترسی را نیز حاصل نماید. و البته این خواندن پس از مرگ نیز ادامه دارد و حقایقی را در عالم برزخ و حقایقی را در عالم معاد می‌خواند.

اما صرف خواندن و آن هم روخوانی (سطحی‌نگری)، سبب فهم و درک حقایق نمی‌گردد و هر نوع خواندنی نیز صحیح نیست و مفید واقع نمی‌شود، بلکه «چگونه خواندن» و «چرا خواندن» است که کیفیت و هدف خواندن را مشخص می‌نماید. چنانچه در خواندن‌های سایر علوم نیز همین طور است.

فرق است بین کسی که سرسری درس می‌خواند با کسی که با شور و اشتیاق تحصیل علم می‌کند و فرق است میان کسی که برای مدرک و پول درس می‌خواند با کسی که برای رشد علمی و نتایجش درس می‌خواند.

«ربّ»، یا همان صاحب اختیار و تربیت کننده امور کیست؟ ماده بی‌شعور، تضاد درونی، غریزه جنسی، یا ثروت و قدرت؟! می‌فرماید: خیر؛ بلکه همان کسی که تو و عالم هستی را خلق کرد « رَبِّكَ الَّذِی خَلَقَ»





در هر حال، انسان اول محسوسات عالم خلقت را می‌خواند و سپس وارد غیر محسوسات نیز می‌گردد. انسان ابتدا خود را می‌خواند، سپس محیط اطراف را می‌خواند، سپس همین محیط را با شعاع‌های گسترده‌تر مورد مطالعه قرار می‌دهد، از ظاهر به باطن می‌رود، از پوست به گوشت و حتی سلول‌ها می‌رسد، از سطح زمین به عمق آن یا اوج آسمان‌ها می رود و ... .

انسان در این خواندن متوجه می‌شود که همه چیز نشانه (اسم) است. بودریار، نظریه پرداز معاصر پست مدرنیسم می‌گوید: (هیچ چیزی خودش نیست و هر چیزی نشانه است). البته این حرف جدیدی نیست، از همان ابتدای خلقت در آموزه ‍ ‌های وحی تعلیم داده شده بود. اما «نشانه»، نشانه چیست، اسم کیست؟ چه را یا که را نشان می‌دهند؟



چگونگی «خواندن» و «چرا خواندن» خلقت، در اینجا نقش خود را نشان می‌دهد. اگر به همه چیز با دید مادی نگاه شود و هر چیزی همین طور سطحی مورد مطالعه قرار گیرد، از این همه مطالعه و کشفیات علمی، چیزی جز ماده‌گرایی (ماتریالیسم) حاصل نمی‌گردد و بالتبع در هدفگذاری و برنامه‌ریزی برای زندگی سعادتمند نیز چیزی بیشتر از مکاتب معاصر مادی [بودائیسم، هندوئیسم، اگزیستانسیالیسم، هگلیسم، مارکسیسم، نهیلیسم، پست مدرنیسم، لیبرالیسم و ...]، که هیچ کدام منطبق با حقایق هستی نمی‌باشند، حاصل نمی‌گردد. یکی سعادت و کمال انسان را در کمون می‌بیند، دیگری در ارضای غرایز و دیگری در لذت مادی ... . و در نیتجه به سر بشر همین می‌آید که آمده است.

اما خداوند متعال به پیامبرش (و بالتبع به تابعین او) می‌فرماید: « اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِی خَلَقَ»، یعنی تمامی این عالم خلقت و این نشانه‌ها را به عنوان نشانه (اسم) پروردگارت، صاحب اختیارت، تربیت کننده امورت (ربّت) بخوان. نه به عنوان نشانه‌ای از خلقت عبث، ماده بی‌شعور، تصادف خیالی، انفجار بزرگ (بیگ بنگ) شعاری و خلاصه حیاتی موقت و بی‌هدف!

اما «ربّ»، یا همان صاحب اختیار و تربیت کننده امور کیست؟ ماده بی‌شعور، تضاد درونی، غریزه جنسی، یا ثروت و قدرت؟! می‌فرماید: خیر؛ بلکه همان کسی که تو و عالم هستی را خلق کرد « رَبِّكَ الَّذِی خَلَقَ»

نگاه به هر امری و نیز هر نوشتاری، چه شعر و نثری به قلم بشر باشد و چه گفتارها و مباحث حکیمانه دانشمندان و چه آیات الهی، باید فراتر از سطحی نگری و اکتفا به ظاهر کلمات باشد تا درک معنای بهتر و صحیح‌تری صورت پذیرد





خوب، شروع خواندن همیشه از خود است. انسان اول خود را می‌بیند و در نگاه به خود نیز اول ظاهر را می‌بیند، جسم را می‌بیند، بدن مادی را می‌بیند و طبعاً برایش سۆال پیش می‌آید که «من چگونه خلق شده‌ام؟»

می‌فرماید: از خون بسته شده (پس از امتزاج نطفه مرد و تخمک زن در رحم) خلق شده‌ای و این اتفاق نیز به خودی خود صورت نگرفته و نمی‌گیرد، بلکه مبتنی بر علم، حکمت و مشیّت همان کسی دارد که خلق کرده است. «خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ» و بعد می فرماید: پس از رسیدن به این مرحله دوباره بخوان. وقتی ربّت را شناختی، می فهمی که او نیازی به خلقت ندارد، بلکه همه تجلیّ لطف و کرم همان ربّت است «‌اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ». همان کسی که به قلم صنع (خلقت) معرفت و شناخت بخشید و به انسان آن چه نمی‌دانست را آموخت. « الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ».

بدیهی است که چنین خواندن نشانه‌ها (کل عالم خلقت) است که تکلیف انسان در چه باید کردها و چه نباید کردها نیز معین می‌نماید، یعنی علم پیدا کردن به صاحب نشانه، به مسمّای اسم، به ربّ و به خالق. یعنی دیدن متجلّی در تجلیاتش، خواندن و شناختن هر چه بیشتر علم، حکمت، مشیّت، لطف، کرم، رحمانیت، رحیمیت ... قَدَر و قدرت الهی. « الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّی * وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَى».

بدیهی است که وقتی حضرت جبرئیل (علیه السلام) به عنوان وحی الهی چنین فرمانی برای خواندن، چگونه خواندن و چرا خواندن همه حقایق هستی می‌آورد، پاسخش این است که نمی‌دانم و نمی‌توانم. نه قبلاً مسبوق به این علوم بودم، و نه اکنون چنین توانی دارم. چرا که حصول چنین علمی، مستلزم «علم لدنی» است که باید از جانب پروردگار افاضه گردد.









منبع:

ایکس شبهه






منبع: انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



http://www.nooreaseman.com/forum136/thread46355.html



تبادل لينك